(آشپزی) سرخ کردن, کبابی کردن, برشته شدن, برشته کردن, کباب کردن, تنوری کردن, شدیداً سرزنش کردن, (قهوه, شدیداً انتقاد کردن, بادامزمینی و غیره) بو دادن, موردتمسخر دوستانه قرار دادن, (محاوره) سوزاندن, بو دادن (آجیل و...), (در آمریکا, کبابی, بریان, محاوره) پنبهی چیزی را زدن, کباب, حسابی انتقاد کردن از, گوشت بریان, مسخره کردن, دست انداختن, (آشپزی) سرخ شدن, کباب شدن, تنوری شدن, (آشپزی) سرخ شده, برشته, تنوری, (آشپزی) گوشت کبابی, (آشپزی) کباب پیکنیک, پیکنیک کبابی, کباب پارتی, محاوره) انتقاد حسابی
she was going to roast a leg of lamb for Sunday dinner
Cook (food, especially meat) by prolonged exposure to heat in an oven or over a fire.
if you waste his time he'll roast you
Criticize or reprimand severely.
a plate of cold roast beef
(of food) having been roasted.
carving the Sunday roast
A cut of meat that has been roasted or that is intended for roasting.
A banquet at which the guest of honor is subjected to good-natured ridicule.
She decided to roast a chicken for dinner.
To cook (meat) by prolonged exposure to heat, either in an oven or over a fire.
The comedian roasts his friends during the show.
To criticize or make fun of someone in a playful or mocking way.
او تصمیم گرفت برای شام یک مرغ کبابی کند.
پختن (گوشت) با exposure طولانی به حرارت، در فر یا روی آتش.
کمدین در طول نمایش دوستانش را مسخره میکند.
انتقاد کردن یا مسخره کردن شخصی به طور بازیگوشانه یا طعنهآمیز.