ویژگی, قسمتِ صورت, فیلم (بلند یا سینمایی), مشخصه, جزء چهره, بخش صورت, قیافه, (در جمع) چره, سیما, چهره, مشخصه ظاهری, صورت, برنامه (تلویزیون), وجنات, مقاله (روزنامه و مجله), شکل (صورت), نشان دادن, ترکیب (صورت), نمایش دادن, خطوط چهره, ارائه دادن, ریخت, نقش (اصلی) داشتن, (سرزمین, نقش (اساسی) داشتن, شخص, ساختمان و غیره) ویژگی, خصیصه, خصوصیت, مختصه, ممیزه, (فروشگاه و غیره) بخش اصلی, (مقاله, سخنرانی) موضوع عمده, (سینما) فیلم اصلی, (روزنامه) مقالهی اصلی, مطلب اصلی, (صفتگونه) اصلی, عمده, (حادثه, مطلب و غیره) برجسته کردن, متبلور کردن, برجستگی خاصی دادن به, اهمیت دادن به, (هنرپیشه, شخص) نقش اصلی را دادن به, رُل عمده را دادن به, تصویر کردن, ترسیم کردن, مجسم کردن, بازنمودن, ویژگی ... بودن, مشخصهی ... بودن, بارز بودن, نمایان بودن, متبلور بودن
safety features like dual air bags
A distinctive attribute or aspect of something.
a feature on Detroit's downtown fishery
A newspaper or magazine article or a broadcast program devoted to the treatment of a particular topic, typically at length.
the hotel features a large lounge, a sauna, and a coin-operated solarium
Have as a prominent attribute or aspect.
The new software has several exciting features.
A prominent or conspicuous part or characteristic.
She wrote a feature on climate change for the magazine.
A newspaper or magazine article or broadcast that provides detailed information on a particular subject.
ویژگی اصلی ماشین، صرفهجویی در سوخت آن است.
یک ویژگی یا جنبه متمایز از چیزی.
نرمافزار جدید چندین ویژگی جذاب دارد.
یک بخش یا مشخصه بارز یا برجسته.
او یک مقاله درباره تغییرات اقلیمی برای مجله نوشت.
یک مقاله یا بخش خبری در روزنامه یا مجله که اطلاعات دقیقی در مورد یک موضوع خاص ارائه میدهد.