دارایی، مالیه، سرمایه گذاری, مالیه, دارایی, امور مالی, حمایت مالی کردن, تأمین مالی, سرمایهگذاری, تامین مالی کردن, سرمایهگذاری کردن, علم مالیه, علم دارایی, ادارهی امور مالی, (در جمع) وضع مالی, امکانات مالی, بنیهی مالی, پول, سرمایه, بودجه, تأمین بودجه, تأمین هزینه, بودجهی چیزی را تأمین کردن, هزینهی چیزی را پرداختن, سرمایهی چیزی را گذاشتن, پول چیزی را دادن, نسیه دادن به, نسیه فروختن به
as modifier 'the firm's finance department
The management of large amounts of money, especially by governments or large companies.
the city and county originally financed the project
Provide funding for (a person or enterprise)
She studied finance to better understand the stock market.
The science of managing funds, investments, and financial instruments.
He secured finance to start his new business.
The act of providing funds for business activities, making purchases, or investing.
بخش مالی مسئول بودجهریزی و پیشبینی است.
مدیریت مقادیر زیادی پول، به ویژه توسط دولتها یا شرکتهای بزرگ.
او برای درک بهتر بازار سهام، به تحصیل مالی پرداخت.
علم مدیریت سرمایه، سرمایهگذاریها و ابزارهای مالی.
او برای راهاندازی کسبوکار جدید خود تأمین مالی کرد.
عمل تأمین وجوه برای فعالیتهای تجاری، خریدها یا سرمایهگذاری.