زحمت کشیدن, کار پر زحمت, رنجبری کردن, رنج, (سخت) کار کردن, جان کندن, (با سختی) پیشرفتن, حرکت کردن, بالا رفتن, زحمت, رنجبری, جانکنی, خون دل, مشقت, کار طاقتفرسا, ممارست, (در اصل) کشمکش, تقلا, کشاکش, تلاش, (قدیمی) تور (برای بهداماندازی), (جمع) تله, دام
we toiled away
Work extremely hard or incessantly.
a life of toil
Exhausting physical labor.
She toiled in the fields from dawn until dusk.
To work extremely hard or incessantly.
They toiled away at their tasks despite the heat.
To engage in hard and continuous work.
او در مزارع از صبح تا غروب زحمت کشید.
به کار سخت و مداوم پرداختن.
آنها با وجود گرما، به کار خود مشغول بودند.
در کارهایی سخت و طاقتفرسا شرکت کردن.