

ترجمه: ما در مورد صحبت میکردیم, ما داشتیم حرف میزدیم درباره, ما درباره صحبت میکردیم, ما دربارهاش صحبت میکردیم
مترادفها: discussing, chatting about, conversing about
متضادها: silencing, ignoring, disregarding
ترجمه: این حالت نیست, این قضیه نیست, این درست نیست
مترادفها: that is not true, that's incorrect, not so
متضادها: this is true, this is the case, that is correct
ترجمه: این به این معنی است که, این بدان معناست که, این به معنای این است که, این به معنای آن است که
مترادفها: this indicates that, this signifies that, this implies that
متضادها: this does not mean that, this is not to say that, this does not signify that, (this) is not to say/suggest that
ترجمه: این بدین معنا نیست که, این به این معنا نیست که, (این) به این معنا نیست که, این به معنای آن نیست که
مترادفها: that doesn't mean, it doesn't imply that, this shouldn't suggest that
متضادها: this indicates that, this implies that, this means that
ترجمه: این نوع از (چیز), این گونه (چیز), آن نوع (چیز), این/آن نوع (چیز)
مترادفها: type of, sort of, category of
متضادها: none of, different kind of, opposite of
ترجمه: این نوع (چیزها), این نوع (چیز), این/آن نوع (چیز), اون نوع (چیز)
مترادفها: such things, that kind of thing, this type of thing
متضادها: none of that, other things, different categories
ترجمه: محاسبه کردن, مورد حساب قرار دادن, حساب کردن برای, توجیه کردن
مترادفها: justify, explain, clarify
متضادها: ignore, neglect, overlook
ترجمه: آگاه بودن از, درک کردن, مطلع بودن از
مترادفها: conscious of, mindful of, cognizant of
متضادها: unaware, ignorant, oblivious
ترجمه: سر و کار داشتن با, رسیدگی کردن به, پرداختن به, برخورد کردن با
مترادفها: manage, handle, address
متضادها: ignore, neglect, avoid
ترجمه: اطمینان حاصل کردن از, اطمینان حاصل کردن که, مطمئن شدن که, تحقق بخشیدن به
مترادفها: so that, guarantee, secure, verify
متضادها: doubt, risk, endanger
ترجمه: کشف کردن, پی بردن به, پیدا کردن, فهمیدن
مترادفها: discover, uncover, learn
متضادها: ignore, overlook, miss
ترجمه: نظارت بر چگونگی, دیدن چگونه, فهمیدن چطور, دیدن اینکه چگونه
مترادفها: to understand, to assess, to evaluate
متضادها: to ignore, to dismiss, to overlook
ترجمه: به تو نشان دادن, به تو نمایش دادن, به شما نشان دهم
مترادفها: demonstrate, exhibit, reveal
متضادها: hide, conceal, cover
ترجمه: تا حدودی, به نوعی, به اندازهای
مترادفها: partly, in some way, to a greater or lesser extent, partially, somewhat, to a degree
متضادها: whatsoever, not at all, completely, entirely
ترجمه: توصیه کردن که, نشان دادن که, پیشنهاد کردن که, پیشنهاد دادن که
مترادفها: recommend, advise, propose, imply
متضادها: dissuade, oppose, withdraw
ترجمه: محاسبه کردن, در نظر گرفتن, حساب کردن برای, حساب کردن
مترادفها: consider, factor in, take into consideration
متضادها: ignore, disregard, overlook
ترجمه: به حدی که, تا آن حد که, به میزان اینکه, به اندازه ای که
مترادفها: in so far as, to the degree that, insofar as, as far as
متضادها: regardless, independently of, without consideration of
ترجمه: تفکر در مورد, اندیشیدن به, فکر کردن درباره, فکر کردن دربارهٔ
مترادفها: to contemplate, to consider, to ponder
متضادها: to ignore, to overlook, to dismiss
ترجمه: به نتیجه رسیدن, حل کردن, تمرین کردن
مترادفها: exercise, train, calculate
متضادها: neglect, ignore, settle
ترجمه: توجه کنید که, به یاد داشته باشید که, (به) توجه کردن که, نکتهای را در نظر بگیرید که
مترادفها: observe, acknowledge, recognize
متضادها: ignore, overlook, dismiss
ترجمه: در نظر گرفتن, (به) مد نظر قرار دادن, محاسبه کردن, توجه کردن به
مترادفها: consider, factor in, account for
متضادها: ignore, overlook, disregard
ترجمه: (باید/نیاز به) مد نظر قرار گرفتن, محاسبه شدن, در نظر گرفته شدن, به حساب آورده شدن
مترادفها: consider, factor in, allow for
متضادها: ignore, disregard, neglect
ترجمه: نوعها, گروهها, انواع
مترادفها: the kinds of, categories, kinds, classes
متضادها: singular, uniform, same
ترجمه: اختلاف در, تغییر در, تنوع در
مترادفها: diversity in, difference in, change in
متضادها: uniformity in, consistency in, stability in
ترجمه: برقرار شده است که, یافت شده است که, مشخص شده است که, (یافت شده است) که
مترادفها: discovered to be, determined to be, identified as
متضادها: lost, misplaced, unidentified
ترجمه: ما قادر به دیدن هستیم, ما میتوانیم ببینیم, ما میتوانیم مشاهده کنیم, میتوانیم ببینیم
مترادفها: we are able to see, we can perceive, we can observe
متضادها: we cannot see, we are unable to see, we might miss
ترجمه: ما آگاهیم که, ما میدانیم که, ما خبر داریم که, میدانیم که
ترجمه: به آن نگریستیم, نگاهی به آن انداختیم, به بررسی پرداختیم, به طرف آن نگاه کردیم
مترادفها: gazed at, observed, examined
متضادها: ignored, overlooked, disregarded
ترجمه: ما درباره صحبت میکنیم, ما حرف میزنیم, در مورد صحبت میکنیم, ما گفتگو میکنیم
مترادفها: discuss, converse about, debate
متضادها: ignore, overlook, dismiss
ترجمه: دربارهٔ آن صحبت کردیم, ما در مورد صحبت کردیم, ما درباره اش صحبت کردیم, ما درباره صحبت کردیم
مترادفها: we discussed, we conversed about, we communicated regarding
متضادها: we ignored, we avoided discussing, we neglected to talk about
