

ترجمه: اینجا ما داریم, در اینجا داریم, اینجا داریم
مترادفها: in this place, presenting, showing
متضادها: there we lack, not available here, absent
ترجمه: سطوح بالا از, میزانهای بالا از, سطوح بالای, سطحهای زیاد از
مترادفها: elevated amounts of, significant quantities of, substantial levels of
متضادها: low levels of, minimal amounts of, insignificant quantities of
ترجمه: علی رغم, نسبت به بیشتر, بالاتر از
مترادفها: greater than, exceeding, above
متضادها: lower than, less than, below
ترجمه: از لحاظ تاریخ, تاریخی, به لحاظ تاریخی, بهطور تاریخی
مترادفها: traditionally, in history, in the past, chronologically, historically speaking, from a historical perspective
متضادها: anecdotally, unhistorically, ahistorically
ترجمه: تنها چیزی که میخواهم, من (فقط) میخواهم, فقط میخواهم, من فقط میخواهم
مترادفها: I merely want to, I simply want to, I only want to
متضادها: I do not want to, I would rather not, I have no desire to
ترجمه: من عقیده دارم (که), به نظر من, من فکر میکنم (که), فکر میکنم (که)
مترادفها: I believe (that), I feel (that), In my opinion
متضادها: I doubt (that), I don't believe (that), I am not sure (that)
ترجمه: میخواهم درباره/به/بگویم, میخواهم ... بگویم, میخواهم به ... نگاه کنم, میخواهم درباره ... صحبت کنم
مترادفها: desire to discuss, wish to observe, intend to express
متضادها: refuse to engage, ignore, remain silent
ترجمه: من میخواستم, داشتم میخواستم/داریم میخواهیم, ما قصد داریم, من قصد داشتم
مترادفها: I intended to, We plan to, I was planning to
متضادها: I was not going to, We are not going to, I had no intention to
ترجمه: من در خصوص صحبت میکردم, من داشتم راجع به صحبت میکردم, من در مورد صحبت میکردم, داشتم دربارهاش صحبت میکردم
مترادفها: discussing, conversing about, chatting about
متضادها: ignoring, neglecting, overlooking
ترجمه: من دوست دارم, دوست دارم, من میخواهم, مایلم
مترادفها: I wish to, I want to, I prefer to
متضادها: I do not wish to, I do not want to, I refuse to
ترجمه: اگر و تنها اگر, تحت شرایط خاص, اگر و فقط اگر
ترجمه: اگر به یاد داشته باشی, اگر به خاطر داشته باشی, اگر یادت باشد
ترجمه: اگر در مورد (این) فکر کنید, اگر به آن فکر کنی, اگر به (این) فکر کنی, اگر به (این) اندیشید
مترادفها: considering, in light of, when contemplating
ترجمه: اگر بهش فکر کنی, اگر به آن فکر کنی, اگر به آن فکر کنید
مترادفها: considering, upon reflection, when you reflect
متضادها: not consider, ignore, disregard
ترجمه: در صورتی که شما/ما نگاه کنید به, اگر شما/ما مشاهده کنیم, اگر شما/ما نگاه کنیم به, اگر به/ما نگاه کنیم
مترادفها: considering, when we examine, upon looking at
متضادها: ignore, disregard, overlook
ترجمه: به چندین روش, از جهات مختلف, به شیوههای مختلف
مترادفها: in various ways, in multiple ways, through different approaches
متضادها: in a single way, uniformly, in one manner
ترجمه: به اشکال گوناگون, به انواع مختلف, به شیوههای مختلف, به روشهای مختلف
مترادفها: in many ways, in several manners, in numerous forms
متضادها: in one way, uniformly, singularly
ترجمه: به حالت که, به طریقی که, به گونه ای که
مترادفها: such that, in the way (that)…, in such a manner that, in a fashion that, in a style that, in the way that
متضادها: in a way that is unclear, in a confusing manner, in a vague way
ترجمه: برخلاف, در مقایسه با, در مقابل, نسبت به
مترادفها: compared with/to, in opposition to, as opposed to, in comparison with
متضادها: similar to, in agreement with, alongside
ترجمه: پیش روی شما, در جلوی شما, در مقابل شما
مترادفها: ahead of you, before you, in your path
متضادها: behind you, to the rear of you, away from you
ترجمه: به همان شیوه, به همان شیوه (که), به همان گونه که, به همین ترتیب
مترادفها: similarly, likewise, in a similar fashion
متضادها: differently, unlike, distinctly
ترجمه: قرار است به تو نشان بدهم, دارم به تو نشان میدهم, دارم به تو نشان می دهم, می خواهم به تو نشان بدهم
مترادفها: intend to show, plan to display, about to demonstrate
متضادها: not going to show, refuse to demonstrate, avoid showing
ترجمه: دارم دربارهاش صحبت میکنم, در مورد صحبت کردن, میخواهیم درباره صحبت کنیم, قرار است صحبت کنیم
مترادفها: planning to discuss, intending to speak about, about to talk on
متضادها: not discussing, ignoring, avoiding the topic
ترجمه: (دارم) میآیم به, مراجعه کردن به, رسیدن به, آمدن به
مترادفها: arrive at, reach, attain
متضادها: leave, depart, withdraw
ترجمه: نشان داده شده است که, نمایانده شده است, نشان داده شده است, اثبات شده است
مترادفها: demonstrated, revealed, established
متضادها: concealed, hidden, disproved
ترجمه: پتانسیل دارد برای, توانایی داشتن, پتانسیل داشتن, قابلیت داشتن
مترادفها: capable of, able to, might
متضادها: lacking, unable to, incapable
ترجمه: اثر قابل توجهی بر, اثر مهمی بر, تأثیر عمده بر, تاثیر قابل توجهی بر داشتن
مترادفها: affect greatly, influence significantly, make a considerable difference to
متضادها: have no effect on, be insignificant to, leave unchanged
ترجمه: مُدّعی شدهاند که, پیشنهاد دادهاند که, نشان دادهاند که
مترادفها: demonstrated, proven, revealed
متضادها: concealed, hidden, denied
ترجمه: باید به آن نگاه کنیم, باید به چیزی توجه کرد, نگاه کردن به, باید نگاه کرد
مترادفها: examine, inspect, consider
متضادها: ignore, overlook, disregard
ترجمه: معتقد بودند, تصریح کرده است که, نگه داشتند, فکر کردند
مترادفها: asserted that, believed that, claimed that
متضادها: disregarded, dismissed, doubted
