

ترجمه: این سال, امسال, سال جاری
مترادفها: the current year, the present year, this calendar year
متضادها: last year, next year, previous year
ترجمه: کسانی که..., آنهایی که, کسانی که, افرادی که
مترادفها: people who, individuals who, those individuals
متضادها: those who do not, others, people that
ترجمه: هزاران..., هزاران, هزاران نفر, هزارها
مترادفها: multitudes, countless, myriads
متضادها: few, several, one
ترجمه: دور انداختن, چیزی را دور انداختن, پرتاب کردن چیزی دور, ضایعات
مترادفها: discard, dispose of, get rid of
متضادها: keep, retain, save
ترجمه: تا امروز, تا به حال, فعلاً
مترادفها: so far, until now, as of now
متضادها: in the future, eventually, later
ترجمه: بههمریختن, به کسی/چیزی مربوط بودن, در ارتباط بودن, مسئول بودن
مترادفها: to concern, to relate to, to involve
متضادها: to dissociate, to separate, to exclude
ترجمه: تلاش کردن و..., تلاش کردن و, تجربه کردن در, سعی کردن در
مترادفها: attempt, endeavor, strive
متضادها: give up, quit, abandon
ترجمه: به چیزی تبدیل شدن, تبدیل به چیزی شدن, دگرگون شدن
مترادفها: transform, convert, change
متضادها: remain, stay, preserve
ترجمه: چیزی را خاموش کردن, خاموش کردن, غیرفعال کردن, ایستادن
مترادفها: shut down, deactivate, switch off
متضادها: turn on, activate, enable
ترجمه: روشن کردن چیزی, فعال کردن چیزی, چیزی را روشن کردن, بازی کردن چیزی
مترادفها: activate, switch on, engage
متضادها: turn off, deactivate, disconnect
ترجمه: بلند کردن چیزی, شفاف کردن, چیزی را زیاد کردن, افزایش صدا
مترادفها: raise, increase, discover
متضادها: lower, decrease, disappear
ترجمه: شوی تلویزیونی, سریال تلویزیونی, برنامه تلویزیونی
مترادفها: television program, TV series, broadcast
متضادها: movie, theater play, documentary
ترجمه: قادر به انجام چیزی نیست, ناتوان در انجام چیزی, توانایی انجام کاری را ندارد
مترادفها: incapable, unable, powerless
متضادها: able, capable, competent
ترجمه: مقابل چیزی, در مقابله با چیزی, در برابر چیزی
مترادفها: facing, challenged by, confronted with
متضادها: in support of, alongside, cooperating with
ترجمه: به فردی مربوط میشود, به عهده کسی, وابسته به کسی
مترادفها: dependent on, determined by, subject to
متضادها: independent of, regardless of, not contingent on
ترجمه: به چیزی, تا چیزی, تا
مترادفها: until, as far as, depending on
متضادها: beyond, after
ترجمه: منتظر بودن برای کسی/چیزی, انتظار کشیدن برای کسی/چیزی, صبر کردن برای کسی/چیزی, منتظر کسی/چیزی بودن
مترادفها: hold on, stay put, remain
متضادها: rush, hurry, proceed
ترجمه: به چیزی خوش آمدید, خوش آمدید به چیزی, به ... خوش آمدید, خوش آمدید به
مترادفها: greet, receive, salute
متضادها: farewell, send off, dismiss
ترجمه: چی در مورد ...؟, چی درباره ...؟, نظر شما درباره ... چیست؟, چی درباره …؟
مترادفها: how about…?, what do you think about…?, what's your take on…?
متضادها: ignore…, disregard…, dismiss…
ترجمه: وقتی صحبت از چیزی میشود, وقتی به چیزی مربوط میشود, زمانی که درباره چیزی صحبت میکنیم, زمانی که به چیزی میرسد
مترادفها: regarding, concerning, in terms of
متضادها: regardless of, unrelated to, excluding
ترجمه: صرف نظر از اینکه, آیا یا نه, چه بسا, خواه یا نه …
مترادفها: if, regardless of, whether
ترجمه: چرا که نه…؟, چراکه نه؟, چرا نه …؟, چرا نه؟
مترادفها: why not give it a try?, what's the harm?, go for it
متضادها: absolutely not, not a chance, no way
ترجمه: در مورد, با توجه به, با در نظر گرفتن, با توجه به کسی/چیزی
مترادفها: concerning, regarding, in relation to
متضادها: irrelevant to, unrelated to, indifferent to
ترجمه: در مورد چیزی, با توجه به چیزی, در ارتباط با چیزی, از نظر چیزی
مترادفها: regarding, concerning, in relation to
ترجمه: با استثنای کسی/چیزی, به استثناء, جز, به جز کسی/چیزی
مترادفها: excluding, excepting, apart from
متضادها: including, together with, along with
ترجمه: عملکرد به عنوان چیزی, به عنوان چیزی کار کردن, کار به عنوان چیزی, مشغول به کار به عنوان چیزی
مترادفها: function as, act as, serve as
متضادها: neglect, disregard, ignore
ترجمه: برای کسی/چیزی کار کردن, کار کردن برای کسی/چیزی, در خدمت کسی/چیزی بودن, به کسی/چیزی خدمت کردن
مترادفها: be employed by, serve, assist
متضادها: neglect, ignore, abandon
ترجمه: سخت کار کردن, تلاش کردن, دست به کار شدن
مترادفها: strive, labor, toil, exert oneself
متضادها: slack off, idle, neglect, laze
ترجمه: روی چیزی کار کردن, به چیزی رسیدگی کردن, کار بر روی چیزی
مترادفها: focus on, develop, address
متضادها: neglect, abandon, ignore
ترجمه: چیزی را حل کردن, حل کردن, برطرف کردن, محاسبه کردن
مترادفها: solve, calculate, determine
متضادها: confuse, complicate, ignore
