

ترجمه: به یاد آوردن کسی/چیزی, به یاد کسی/چیزی بودن, اندیشیدن درباره کسی/چیزی, به فکر آوردن کسی/چیزی
مترادفها: consider, ponder, reflect on
متضادها: ignore, disregard, forget
ترجمه: این..., این میباشد..., این است که..., این است...
مترادفها: here is, this represents, this signifies
متضادها: that is, those are, there is
ترجمه: این نوع از..., این شکل از..., این دسته از...
مترادفها: such type of, this sort of, this variety of
متضادها: that kind of, other types of, different sort of
ترجمه: اینقدر/این نوع..., این گونه, این نوع, چنین
مترادفها: like this, of this kind, such type
متضادها: not like this, different, other
ترجمه: از چیزی رنج کشیدن, رنج بردن از چیزی, دچار چیزی شدن
مترادفها: experience distress, endure, be afflicted by
متضادها: thrive, prosper, enjoy
ترجمه: قطعی بودن انجام کاری, مطمئن به انجام چیزی, حتمی بودن در انجام کاری
مترادفها: certain to do something, bound to do something, destined to do something
متضادها: unlikely to do something, doubtful to do something
ترجمه: استفاده کردن از کسی/چیزی, به نفع خود استفاده کردن, سوءاستفاده کردن از کسی/چیزی, از کسی/چیزی بهرهبرداری کردن
مترادفها: exploit, utilize, capitalize on
متضادها: pass up, ignore, neglect
ترجمه: مراقبت کردن از کسی/چیزی/خودت, به خودت رسیدن, مراقبت از کسی/چیزی/خودتان, حواسپرتی نداشتن
مترادفها: look after, care for, tend to
متضادها: neglect, ignore, overlook
ترجمه: درنظر گرفتن چیزی, حساب کردن بر چیزی, چیزی را در نظر گرفتن, به حساب آوردن چیزی
مترادفها: consider, regard, factor in
متضادها: ignore, overlook, dismiss
ترجمه: چیزی را درآوردن, کم کردن, درآوردن, برداشتن
مترادفها: remove, deduct, unclothe
متضادها: put on, add, attach
ترجمه: شروع کردن, چیزی را شروع کردن, قبول کردن, بهرهبرداری کردن
مترادفها: begin, accept, engage in, occupy
متضادها: reject, abandon, leave
ترجمه: پذیرفتن چیزی/کسی, بر عهده گرفتن, چیزی/کسی را به عهده گرفتن, به دوش کشیدن
مترادفها: assume, undertake, accept
متضادها: reject, abandon, shun
ترجمه: شروع به انجام چیزی کردن, چیزی را شروع کردن, برگرفتن چیزی, مورد توجه قرار دادن چیزی
مترادفها: begin, commence, undertake
متضادها: give up, abandon, drop
ترجمه: صحبت کردن درباره, بحث کردن درباره, درباره کسی/چیزی صحبت کردن, گفتگو درباره
مترادفها: discuss, converse about, chat about
متضادها: ignore, overlook, dismiss
ترجمه: راستشو بگو, حقیقت را بگو, واقعیت را بگویید
مترادفها: be honest, speak the truth, come clean
متضادها: lie 1, lie 2, lie, deceive, mislead
ترجمه: علاقهمند به انجام کاری, گرایش به انجام کاری, متمایل به انجام کاری, تمایل به انجام چیزی
مترادفها: be inclined to, be prone to, be likely to
متضادها: be disinclined to, be unlikely to, avoid
ترجمه: به خاطر کسی/چیزی, به لطف کسی/چیزی, به واسطه کسی/چیزی
مترادفها: due to, because of, as a result of
متضادها: despite, regardless of, in spite of
ترجمه: آن روز, اون روز, در آن روز, آن روزی
مترادفها: that particular day, the mentioned day, the given day
متضادها: this day, another day, future day
ترجمه: قرن بیستم, سالهای 1900 تا 1999, دههی 1900
مترادفها: the modern era, the last century
متضادها: the 19th century, the previous century
ترجمه: موضوع, مورد, پرونده, حالت
مترادفها: instance, situation, matter
متضادها: nonissue, irrelevance
ترجمه: میزان, حد و حدود, حدودی که..., مقدار
مترادفها: degree, measure, scope
متضادها: insignificance, minimization, restriction
ترجمه: واقعیتی که..., این واقعیت که..., این نکته که..., حقیقت اینکه...
مترادفها: the reality that, the situation that, the circumstance that
ترجمه: به دنبال, چیزی که در ادامه..., سپس, بعدی
مترادفها: next, subsequent, ensuing
متضادها: previous, prior, before
ترجمه: مهمترین مسأله, موضوع اساسی, چیز مهم
مترادفها: crucial aspect, significant point, key issue
متضادها: trivial matter, unimportant thing, insignificant detail
ترجمه: روز بعد, روز آینده, فردا
مترادفها: tomorrow
ترجمه: طرف مقابل چیزی, دیگر سوی چیزی, سمت دیگر چیزی, طرف دیگر چیزی
مترادفها: alternative perspective, opposing view, contrasting aspect
متضادها: same side, similar perspective, congruence
ترجمه: بقیه چیزی, بقیه چیز, سایر موارد, بقیه
مترادفها: remaining part, remainder, leftovers
متضادها: the whole, entirety, full amount
ترجمه: اکثریت قاطع از چیزی, بیشینه چیزها, بیشتر مردم از چیزی, اکثریت عظیم چیزی
مترادفها: overwhelming majority, huge number, great majority
متضادها: minority, small number, few
ترجمه: گفته میشود…, میگویند..., می گویند…, آنها میگویند…
مترادفها: it is said, rumor has it, people say
متضادها: they deny, it is not believed, they refute
ترجمه: به کسی/چیزی فکر کردن, در مورد کسی/چیزی فکر کردن, تفکر درباره کسی/چیزی
مترادفها: contemplate, ponder, consider
متضادها: ignore, overlook, dismiss
