

ترجمه: واکنش به چیزی, عملکرد نسبت به چیزی, پاسخ به موضوعی
مترادفها: response, reply, retort
متضادها: indifference, apathy, disregard
ترجمه: واقعا لذت بردن, واقعاً استفاده کردن, واقعاً لذت بردن, واقعاً خوشحال شدن
مترادفها: relish, take pleasure in, derive joy from
متضادها: dislike, hate, dread
ترجمه: علاقه واقعی داشتن, واقعا دوست داشتن, بیش از حد دوست داشتن
مترادفها: love, enjoy, appreciate
متضادها: dislike, hate, detest
ترجمه: چراها, علل, دلایل اینکه, دلایل چرا
مترادفها: justifications, explanations, grounds
متضادها: unreason, nonsensical, absurdity
ترجمه: منعکس کردن کسی/چیزی, اشاره کردن به کسی/چیزی, ارجاع دادن به کسی/چیزی
مترادفها: allude to, cite, mention
متضادها: ignore, disregard, overlook
ترجمه: مدنظر قرار گرفته به عنوان چیز, بررسی شده به عنوان چیزی, محسوب شده به عنوان چیزی, به عنوان چیزی در نظر گرفته شدن
مترادفها: considered, thought of, viewed
متضادها: disregarded, ignored, dismissed
ترجمه: ارتباط داشتن با چیزی/کسی, ربط داشتن به, وابسته بودن به, ارتباط برقرار کردن با
مترادفها: connect with, refer to, link to
متضادها: disconnect from, ignore, separate from
ترجمه: یا چیزی مثل این, یا یک چیزی, یا چیزی, یا یه چیز
مترادفها: or whatever, or anything, or such
ترجمه: یا دو, یا دو تا, و یا دو
مترادفها: or maybe a couple, or a few, or perhaps two
متضادها: none, zero, not at all
ترجمه: شهروندان عادی, افراد عادی, مردم معمولی, مردم عادی
مترادفها: common people, regular folks, average citizens
متضادها: elite, exceptional individuals, special beings
ترجمه: بدون چیزی, بیرون از چیزی, خارج از چیزی
مترادفها: devoid of, lacking, empty of
متضادها: full of, rich in, having
ترجمه: در طی ..., در طول ..., در طول..., در مدت ...
مترادفها: throughout, during, in the period of
متضادها: in a moment, instantaneously, suddenly
ترجمه: با گذشت سالها, در طول سالها, به مرور زمان
مترادفها: for many years, throughout the years, over time, as time goes by
متضادها: in the short term, immediately, promptly
ترجمه: حضور در چیزی, مشارکت در چیزی, شرکت کردن در چیزی
مترادفها: engage in, take part in, join
متضادها: withdraw, stay out, avoid
ترجمه: پرداختن به چیزی, بهای چیزی را پرداخت کردن, پرداختن برای چیزی, هزینه کردن برای چیزی
مترادفها: compensate, settle, remunerate
متضادها: owe, default, skimp
ترجمه: در ساعت, به ازای هر ساعت, ساعتی
مترادفها: hourly, by the hour
ترجمه: تحویل گرفتن, بردن کسی/چیزی, کسی/چیزی را برداشتن, سوار کردن
مترادفها: collect, gather, lift
متضادها: drop, put down, release
ترجمه: برنامه برای چیزی, نقشه برای چیزی, طرح برای چیزی, برنامهریزی برای چیزی
مترادفها: strategy, scheme, proposal
متضادها: disorganization, chaos, improvisation
ترجمه: بازی کردن با کسی/چیزی, بازی کردن با, با کسی/چیزی بازی کردن, سرگرم کردن با کسی/چیزی
مترادفها: engage in, frolic with, interact with
متضادها: ignore, neglect, avoid
ترجمه: توانایی برای چیزی, ظرفیت برای چیزی, پتانسیل برای چیزی
مترادفها: capability, possibility, promise
متضادها: inability, impossibility, lack
ترجمه: آماده برای انجام کاری, آماده به انجام, آماده برای انجام چیزی, مجهز به انجام
مترادفها: ready to do something, willing to act, geared up for
متضادها: unprepared, unwilling, reluctant
ترجمه: اثبات کردن, نشان دادن, ثابت کردن که چیزی است, نمایان شدن
مترادفها: demonstrate, establish, verify
متضادها: disprove, deny, refute
ترجمه: مطرح کردن, چیزی را پیش نهاد کردن, ارائه کردن, پیشنهاد دادن
مترادفها: propose, suggest, offer
متضادها: withdraw, retract, revoke
ترجمه: بذل کردن, گذاشتن, چیزی را پوشیدن, قرار دادن
مترادفها: place, set, apply
متضادها: remove, take off, withdraw
ترجمه: جمع کردن, چیزی را کنار هم گذاشتن, تکنیک به کار بردن, سرهم کردن
مترادفها: assemble, compile, construct
متضادها: disassemble, scatter, split
ترجمه: نصب کردن چیزی, اجرای چیزی, چیزی را بالا بردن, بالا بردن چیزی
مترادفها: erect, install, display
متضادها: take down, remove, dismantle
ترجمه: مقدار زیادی, نسبتاً زیاد, بسیار, کاملاً زیاد
مترادفها: a considerable amount, a fair bit, a significant number
متضادها: a little, not much, few
ترجمه: به اندازهای, کاملاً, بسیار, کاملاً یک...
مترادفها: fairly, rather, somewhat
متضادها: not at all, very little, hardly
ترجمه: پول جمع کردن, پول جذب کردن, فراهم کردن سرمایه, جمع آوری پول
مترادفها: fundraise, collect funds, secure financing
متضادها: spend money, dissipate resources, expend funds
ترجمه: دامنه دار, از ... تا ..., دامنهای از, محدوده
مترادفها: varying between, spanning from, covering a range of
متضادها: limited to, restricted to, narrowed to
