

ترجمه: کمی بیشتر از..., فقط کمی بیشتر از, اندکی بیشتر از, کمی بیشتر از
مترادفها: barely more than, slightly more than, just over
متضادها: much less than, significantly less than, far less than
ترجمه: با چیزی زندگی کردن, از چیزی زندگی کردن, به چیزی متکی بودن, از چیزی تغذیه کردن
مترادفها: rely on, depend on, subsist on
متضادها: be independent of, self-sustain, thrive without
ترجمه: کنار کسی زندگی کردن, با کسی زندگی کردن, همزیستی با کسی
مترادفها: cohabit, share a home, inhabit together
متضادها: live alone, separate, isolate
ترجمه: بسیاری از, تعداد زیادی از کسی/چیزی, تعداد زیادی از, حجم زیادی از
مترادفها: a lot of, plenty of, numerous
متضادها: few, little, scarce
ترجمه: مراقبت کردن از کسی/چیزی/خود, نگهداری کردن, دنبال کردن, از کسی/چیزی/خودت مراقبت کن
مترادفها: care for, attend to, watch over
متضادها: neglect, abandon, ignore
ترجمه: ملاحظه کردن, تماشا کردن, نگاه کردن به کسی/چیزی, به کسی/چیزی نگاه کن
مترادفها: gaze at, observe, watch
متضادها: ignore, overlook, disregard
ترجمه: به عقب نگاه کردن به چیزی, نگاه کردن به چیزی, به چیزی نگاه کن, بازنگری در چیزی
مترادفها: reflect, reminisce, review
متضادها: move forward, forget, ignore
ترجمه: دنبال کسی/چیزی گشتن, دنبال کسی/چیزی بگرد, جستجو کردن, پیدا کردن
مترادفها: search for, seek, hunt for
متضادها: ignore, overlook, disregard
ترجمه: به چیزی منتظر باش, انتظار چیزی را کشیدن, به چیزی امیدوار بودن, منتظر چیزی بودن
مترادفها: anticipate, eagerly await, await with pleasure
متضادها: dread, shrug off, disregard
ترجمه: به کسی/چیزی شبیه است, شبیه بودن به, مانند کسی/چیزی بودن, به نظر رسیدن مثل
مترادفها: resemble, appear like, mirror
متضادها: differ from, contrast with, diverge
ترجمه: چیزی را جستجو کن, نگاه کردن به چیزی, جستجو کردن, بررسی کردن
مترادفها: search, retrieve, investigate
متضادها: ignore, overlook, dismiss
ترجمه: در این حالت, در این مورد, در این قضیه
مترادفها: for this reason, under these circumstances, in this instance
متضادها: in any other case, otherwise, not applicable
ترجمه: به این صورت, به این شکل, به این روش
مترادفها: like this, in a way that…, thus, thereby, in such a manner, in such a way
متضادها: in another way, differently, otherwise
ترجمه: در شهر بودن, در شهر, در اینجا
مترادفها: in the area, around, available locally
متضادها: out of town, away, not present
ترجمه: سرمایهگذاری, سرمایهگذاری در چیزی, سرمایهگذاری در
مترادفها: financial commitment, capital allocation, resource investment
متضادها: disinvestment, withdrawal, divestment
ترجمه: مشارکت در چیزی, درگیر بودن با چیزی, شمولیت در چیزی, درگیری در چیزی
مترادفها: participation, engagement, association
متضادها: disengagement, exclusion, withdrawal
ترجمه: بسته به شرایط است, این بستگی دارد, بستگی داره, به وضعیت بستگی دارد
مترادفها: it varies, it relies on, it's conditional
متضادها: it is certain, it's absolute, it is fixed
ترجمه: ضروری است که کاری انجام شود, بسیار اهمیت دارد که کاری صورت گیرد, مهم است که کاری انجام دهیم
مترادفها: it is essential to do sth, it is crucial to do sth, it is necessary to do sth
متضادها: it is unimportant to do sth, it is trivial to do sth, it is unnecessary to do sth
ترجمه: طول میکشد, نیاز دارد, زمان میبرد, طول میکشد...
مترادفها: requires, needs, demands
متضادها: finishes quickly, accomplishes easily, saves time
ترجمه: نوع, نوعی از کسی/چیزی, از نوع
مترادفها: sort of, type of, variety of
متضادها: none of, opposite of, different from
ترجمه: مهارت, آگاهی, دانستن چگونه, چگونگی
مترادفها: expertise, skill, capability
متضادها: ignorance, incompetence, incapacity
ترجمه: سال پیش, سال گذشته, سال قبلی
مترادفها: previous year, prior year, last calendar year
متضادها: next year, upcoming year, this year
ترجمه: منجر به چیزی شدن, به چیزی ختم شدن, به چیزی منجر میشود, باعث چیزی شدن
مترادفها: result in, cause, contribute to
متضادها: prevent, stop, hinder
ترجمه: یاد گرفتن چگونگی انجام کاری, آموختن نحوه انجام چیزی, فهمیدن نحوه انجام کاری, یادگیری نحوه انجام چیزی
مترادفها: acquire skills, master a skill, gain knowledge
متضادها: forget, ignore, neglect
ترجمه: فراموش کردن, رد کردن, بیرون گذاشتن, کسی/چیزی را کنار گذاشتن
مترادفها: omit, exclude, leave out
متضادها: include, admit, count in
ترجمه: زیر, کمتر از, کمتر از..., کمتر
مترادفها: under, below, fewer than
متضادها: more than, greater than, above
ترجمه: مجتبا بگذار, خبرم کن, به من اطلاع بده
مترادفها: inform me, notify me, update me
متضادها: ignore, overlook, neglect
ترجمه: بگذار من..., بگذارید من..., اجازه دهید من...
مترادفها: allow me, permit me, give me permission
متضادها: do not let me, forbid me, prevent me from
ترجمه: احتمال دارد که کاری انجام دهد, محتمل, قابل پیشبینی, احتمالاً
مترادفها: probable, expected, foreseen
متضادها: unlikely, improbable, doubtful
ترجمه: گوش دادن به کسی/چیزی, به کسی/چیزی گوش بده, توجه کردن به, شنیدن
مترادفها: hear, attend, hearken
متضادها: ignore, disregard, overlook
