

ترجمه: به دنبال چیزی رفتن, به چیزی رفتن, چیزی را انتخاب کردن
مترادفها: choose, opt for, pursue
متضادها: reject, ignore, disregard
ترجمه: به خانه برگشتن, برو, به خانه رفتن, به منزل رفتن
مترادفها: return home, head home, go back
متضادها: leave home, go out, stay away
ترجمه: وارد شدن به چیزی, وارد چیزی شدن, به چیزی نفوذ کردن, در چیزی بررسی کردن
مترادفها: enter, join, immerse
متضادها: exit, leave, withdraw
ترجمه: ادامه دادن به انجام چیزی, به سوی انجام کاری رفتن, ادامه دادن به انجام کاری, به انجام چیزی پرداختن
مترادفها: continue to, proceed to, move on to
متضادها: stop doing, cease, halt
ترجمه: از چیزی عبور کردن, از چیزی گذشتن, نیمه کامل, بررسی کردن
مترادفها: examine, review, undergo
متضادها: ignore, neglect, overlook
ترجمه: مدرسه رفتن, به مدرسه رفتن, رفتن به مدرسه
مترادفها: attend school, go to class, enroll in school
متضادها: skip school, stay home, drop out
ترجمه: به محل کار رفتن, به کار رفتن, بايد برم سر, به سر کار رفتن
مترادفها: commute, travel to work, head to work
متضادها: stay home, take a day off, rest
ترجمه: خوب در چیزی, توانمند در چیزی, ماهر در چیزی
مترادفها: skilled, proficient, adept
متضادها: bad at, inept, unskilled
ترجمه: سودمند برای کسی/چیزی, مناسب برای کسی/چیزی, خوب برای کسی/چیزی
مترادفها: beneficial, advantageous, suitable
متضادها: bad, harmful, unsuitable
ترجمه: چیز مثبت, چیز خوب, موضوع خوب
مترادفها: beneficial aspect, positive element, favorable situation
متضادها: bad thing, negative aspect, unfavorable condition
ترجمه: رشد در چیزی, توسعه در چیزی, افزایش در چیزی
مترادفها: expansion, increase, development
متضادها: decline, decrease, diminution
ترجمه: حدس بزن..., بگو ببینم چه..., حدس بزن که..., حدس بزن چه...
ترجمه: برای چیزی اتفاق افتادن, برای کسی/چیزی پیش آمدن, برای کسی پیش آمدن, بر سر کسی آوردن
مترادفها: occur to, come about, take place
متضادها: avoid, prevent, forestall
ترجمه: شادمان از کسی/چیزی, خوشحال با کسی/چیزی, رضایتمند از کسی/چیزی
مترادفها: content, satisfied, pleased
متضادها: unhappy, dissatisfied, displeased
ترجمه: زحمت کشیدن, کار سخت, تلاش زیاد, سخت کوشي
مترادفها: diligence, effort, labor
متضادها: laziness, idleness, sloth
ترجمه: چک کنید, بررسی کنید, نگاهی بیندازید, يه نگاه بنداز
مترادفها: glance, observe, inspect
متضادها: ignore, overlook, disregard
ترجمه: میبایست, باید, باید انجام داد, ضروری است
مترادفها: must, have to, need to
متضادها: do not have to, optional, may
ترجمه: هیچ ارتباطی با کسی/چیزی نداشتن, هیچ ارتباطی با کسی/چیزی ندارد, هیچ کاری با کسی/چیزی نداشتن, هیچ دلیلی برای ارتباط با کسی/چیزی نداشتن
مترادفها: be uninvolved, be unrelated, have no connection
متضادها: be involved, have a connection, be associated with
ترجمه: به یاد داشتن کسی/چیزی, مورد توجه قرار دادن کسی/چیزی, در نظر داشتن کسی/چیزی
مترادفها: consider, contemplate, take into account
متضادها: ignore, disregard, overlook
ترجمه: دارای مشابهت, چیزی در مشترک داشتن, مشترک بودن
مترادفها: share similarities, have mutual interests, have similar traits
متضادها: differ, diverge, have nothing in common
ترجمه: آیا تا به حال...؟, آیا هرگز...؟, آیا شما هرگز...؟
مترادفها: have you ever done...?, ever experienced...?, have you anytime...?
ترجمه: و, او یا او (مرد/زن), او (مذکر یا مؤنث), او
مترادفها: they, one, individual
ترجمه: مشکلات بهداشتی, مسائل سلامتی, مشکلات سلامت
مترادفها: health issues, medical conditions, wellness concerns
متضادها: good health, well-being, fitness
ترجمه: اطلاع داشتن از کسی/چیزی, درباره کسی/چیزی شنیدن, خبر داشتن از کسی/چیزی
مترادفها: learn about, find out about, discover
متضادها: ignore, overlook, dismiss
ترجمه: شنیدن از کسی/چیزی, اطلاع داشتن از کسی/چیزی, از کسی/چیزی شنیدن, خبر داشتن از کسی/چیزی
مترادفها: be aware of, know of, receive word of
متضادها: ignore, overlook, be oblivious to
ترجمه: او (برای مذکر یا مؤنث), او یا او (مرد/زن), مال او, او
مترادفها: their, the individual’s
ترجمه: چی درباره ...؟, چه طور است که ...؟, نظر شما در مورد ... چیست؟, چطور درباره...؟
مترادفها: what do you think about…?, how do you feel about…?, would you consider…?, what about…?
متضادها: no suggestion, disregard, rejecting an idea
ترجمه: چی گونهای؟, حالت چطوره؟, چطوری؟, حال شما چطور است؟
مترادفها: how do you do?, what's up?, how's it going?
ترجمه: مدت زمان چقدر است؟, چقدر طول میکشد؟, چند ساعت طول میکشد؟, چقدر طول میکشد...؟
مترادفها: what is the duration?, for how long?, how much time?
متضادها: immediately, right away, instantly
ترجمه: چندتا ...؟, چند تا از...؟, چند تا...؟, چه تعداد...؟
مترادفها: what number of...?, how much?, how great a number of...?
متضادها: not any, none, zero
