مربا, مسدود شدن, مخمصه, بسته شدن, چپاندن, وضع بغرنج, فرو کردن, تنگنا, [عمل گیرکردن], گنجاندن (با زور و فشار), گیرکردگی, متراکم کردن, راه‌بندان, شلوغ کردن, بدون نت زدن, شلوغ کردن (با آمد‌وشد زیاد), فی‌البداهه نواختن, بستن, بدون تمرین نواختن, مسدود کردن, پارازیت دادن, ازدحام ( جمعیت یا خودرو), از کار انداختن, گیر کردن, پارازیت انداختن

دستورالعمل, آموزش, دستور, راهنمایی, دستور (کامپیوتر)

ساختگی, مصنوعی, بدلی, ریاکارانه, وانمودین, متظاهرانه

ساختن, بنا کردن, ساخت, شکل دادن, پروردن, ایجاد کردن

دلپذیر, خوشایند, مطلوب, خرم, خوش‌مشرب, مطبوع, پسندیده, خوش مشرب

کلاسیک, وابسته به ادبیات باستانی (یونان وروم), پیرو سبک‌های باستانی, [وابسته به یونان و روم باستان], رده ای

گرایش, تمایل, میل, عادت, توجه, استعداد, زمینه, علاقه مختصر

مناظره, بحث, مذاکرات پارلمانی, مباحثه کردن, منازعه, مباحثه, بحث کردن, مناظره کردن, مورد بحث قرار دادن, در بحث شرکت کردن, ستیزه کردن

ایده آل, کمال مطلوب, مطلوب, هدف زندگی, آرمان, ایده‌آل, آرمانی, آرزو, دلخواه, حالت خیالی

پنجره, ویترین, روزنه, باجه, دریچه, پنجره‌دار کردن

آموزشی, فرهنگی, تربیتی

رشته, میدان, زمین (زراعی), مزرعه, پایکار, زمین (ورزش و ...), زمینه (کاری, زمین, تحصیلی و ...), صحرا, دشت, تیم دنبال توپ (بیسبال و کریکت), کشتزار, میدان (مغناطیسی یا الکتریک), دایره, مسابقه‌‌دهندگان, شرکت‌کنندگان, به میدان یا صحرا رفتن, به دنبال توپ بودن (بیسبال و کریکت), به میدان مسابقه یا جنگ فرستادن, وارد رقابت کردن, به میدان (رقابت، مسابقه و ...) آوردن, گرفتن و پرتاب کردن (توپ در بیسبال), پاسخ دادن, رسیدگی کردن, میدانی

توجه داشته باشید, یادداشت, یاداشت, نت, تبصره, توجه کردن, نکته, ذکر کردن, توضیح, پول کاغذی, (موسیقی) کلید پیانو, اسکناس, آهنگ صدا, تن صدا, نوت موسیقی, لحن, خاطرات, نامه رسمی, یادداشت‌ها (در جمع), تذکاریه یادداشت کردن, متوجه چیزی شدن, ملاحظه کردن, ثبت کردن, به‌خاطر سپردن, متذکر شدن, بیان کردن, نوت موسیقی نوشتن

پیشخوان, باجه, سطح صاف میز, بساط, شمارنده, پیشخوان آشپزخانه, ضربت متقابل, شمارشگر, مقابله کردن, در جهت مخالف, جواب دادن, در روبه‌رو, تلافی کردن, معکوس, بالعکس, معامله به مثل کردن با

مشخص, مصمم, قاطع

جزء, اجزا, مولفه, جز, عنصر, ترکیب‌کننده, ترکیب‌دهنده, تشکیل‌دهنده

به دست آوردن, کسب کردن, به‌دست آوردن, گیر آوردن, گرفتن, فراهم آوردن, وجود داشتن (شرایط و...), وجود داشتن (شرایط و غیره), حکم‌فرما بودن, حکم فرما بودن, فراهم بودن

دومی, آخر, آخری, دوم, بعدی, عقب‌تر, دومی (از بین دو چیز), این یک, اخیر

قدرت, اقتدار, اختیار, نفوذ, سلطه, مرجعیت, متخصص, کارشناس, توانایی, مسئول, حق, مقام, اجازه, (به‌طور معمول جمع) مقامات, مراجع, اولیای امور, صاحبان قدرت, (کتاب) مرجع, مأخذ, (شخص) صاحب نظر, (شخص) مرجع

تحلیل و بررسی, تجزیه, تجزیه و تحلیل, تحلیل, بررسی, پژوهش, (دستور زبان) تجزیه - ترکیب, (روان شناسی) روان‌کاوی, (ریاضی) مشتق و تابع اولیه, آنالیز

ویروس, (کامپیوتر) ویروس, ویروس (رایانه), (پزشکی) ویروس, (صفت گونه) ویروسی, (محاوره) بیماری ویروسی, (مجازی) شائبه, (قدیمی) زهر, سَم, شرنگ

استعداد, نعمت خدا داده, درون داشت

بهبود یافتن, ترمیم شدن, برگرداندن, بازستاندن, بازیافتن, دوباره به‌دست آوردن, باز یافتن, بهتر شدن, بهبودی یافتن, دوره نقاهت گذراندن (بعد از بیماری), به‌هوش آمدن, دریافت کردن

چهارم, از حالا, به (طرف) بیرون, دور از مکان اصلی, به‌جلو, جلو, به بعد, پیش, پس, این کلمه به‌صورت پیشوند نیز با معانی فوق به‌کار می‌رود, تمام کردن, بیرون از, مسیر آزاد

عمدی, از قصد, به‌عمد, عمدا, از روی عمد, به‌قصد, سنجیده, حساب‌شده, دانسته, با دقت و تأنی, ژرف‌نگرانه, ژرف‌اندیشانه

به علاوه, دیگر, دورتر, اضافی, بیشتر, عقب‌تر, دورتر (زمان و مکان), تکمیلی, دیگری, پیش‌تر, جلوتر, فراتر, بیش از این, باز, باز هم, به‌علاوه, به اضافه‌ی اینکه, در ضمن, وانگهی, همچنین, نیز, هم, (منافع, کار و غیره) کمک به ... کردن, کمک به پیشبرد ... کردن, پیش بردن, جلو بردن, تسهیل کردن, وسیله‌ی ... را فراهم کردن, تقویت کردن

تأثیر, به‌هم فشردن, اثر, پیچیدن, تاثیر, زیر فشار قرار دادن, تاثیر گذاشتن, باشدت ادا کردن, تاثیر داشتن, باشدت اصابت کردن, ضربت, فشار, تماس, اصابت, اثر شدید, ضربه

تقویت کردن, بالا بردن, بهتر کردن, افزودن, زیاد کردن, افزایش دادن, بلند کردن

فرو رفتن, چاهک, روشویی, ظرفشویی, فروبردن, سینک, غرق شدن, دستشویی آشپزخانه, وان دستشویی, نزول یافتن, کم شدن, رسوخ, پایین آمدن, ته‌نشینی, غروب کردن (خورشید), حفره یا گودال, فرو کردن, نزول کردن, توپ را به داخل حفره زدن (گلف و اسنوکر), غرق کردن, ته رفتن, نشست کردن, گود افتادن

کمربند, تسمه, جرعه, بندچرمی, قلپ (نوشیدنی الکلی), شلاق زدن, (کمر) بستن, زدن (معمولا با مشت), محاصره ردن, باشدت حرکت یا عمل کردن