سر و صدا, خش, صدا, اختلال, پارازیت, سروصدا, مزخرف, چرت و پرت, نویز (سیگنال ناخواسته), شلوغ, قیل‌و‌قال, طنین, صدا راه انداختن, پا رازیت, شایعه و تهمت

رقابت, مسابقه, هم‌چشمی, سبقت‌جویی, هماوری

دانه, بذر, تخم, هسته, ذریه, اولاد, بازیکن حرفه‌ای, تخم‌آوری, بازیکن عالی (تنیس), تخم ریختن, رتبه‌بندی کردن (بازیکنان), کاشتن

تشکیل, آرایش, ساختمان, شکل, ساختار, تشکیلات, شکل‌گیری, احدا, تاسیس, صف‌آرایی, سازند (زمین‌شناسی), رشد, ترتیب قرار گرفتن

عصبانیت, خشم, براشفتگی, عصبانی کردن, غضب, عصبانی شدن, خشمگین کردن, غیظ, برافروختگی, خلم, ستیز, غضبناک کردن, غضب کردن

شلوار, زیر شلواری, (عامیانه) تنکه( tonokeh )

بوجود امدن, رخ دادن, برخاستن, بلند شدن, به وجود آمدن, قیام کردن, بلند شدن (از خواب), بپاخاستن, ناشی شدن, به‌وجود آوردن, طغیان کردن, برآمدن, طلوع کردن, رستن, بالا رفتن, صعود کردن, فرازیدن

پیراهن, پیراهن پوشیدن

شعور, هوشیاری, آگاهی, هشیاری, فهم, خبر, حس آگاهی

تقلب, فریب دادن, تقلب کردن, گول زدن, بی‌وفایی کردن, خدعه کردن, خیانت کردن, جر زدن, آدم متقلب و فریبنده, (آدم) متقلب, فریب, گول

شادی, خوشی, سرور, شادمانی, مسرت, لذت, مایه مسرت, حظ, جوی (اسم کوچک زنانه), شادی کردن, خوشحالی کردن, لذت بردن از

پنالتی, جزا, تنبیه, کیفر, غرامت, جریمه, مجازات, تاوان, پنالتی (ورزش)

خسته‌کننده, کند, راکد, بی‌حال, کسل‌کننده, کودن, خفیف, کرخت, گرفته, عاری, ابری, سست, کدر, کند (لبه چاقو، تیغ و ...), بی‌نور, کند کردن, کم‌سو, کند شدن, کم‌نور, کساد

خشونت, تندی, عمل خشونت‌آمیز, شدت, سختی, زور, غصب, اشتلم, بی‌حرمتی

عاقلانه, کلمه پسوندیست به‌معنی 'راه, عاقل, روش, طریقه و جنبه', 'عاقل', خردمند, دانا, معقول, فرزانه

اجازه, اجازه دادن, رخصت دادن, اختصاص دادن (پول و زمان), ستودن, ممکن ساختن, پسندیدن, امکان دادن, تصویب کردن, روا دانستن, پذیرفتن, اعطا کردن

مانتو, کت بلند, کت, پالتو, نیم‌تنه, روکش, پشم, پوشاندن, مو, روکش کردن, اندودن, پوشش (حیوانات), لایه (رنگ و ...)

انضباط, نظم, انتظام, رشته دانشگاهی, رشته درسی, تأدیب, تادیب, ترتیب, تادیب کردن, نظم ‌و ترتیب دادن, تنبیه کردن, تأدیب کردن, منضبط کردن, به‌نظم درآوردن, تربیت کردن, کنترل کردن

نقره اي, نقره, نقره‌ای, سیم, نقره‌پوش کردن, نقره‌فام شدن

در معرض (چیزی) قرار گرفتن,در معرض (چیزی) گذاشتن,نشان دادن,افشا کردن

کثیف, چرکین, گرد و خاکی, چرک, کثیف کردن, هرزه, زننده, رکیک, پست, رذل, فرومایه, ناجوانمرد, خشم‌آلود, غضب‌آمیز, (رنگ) تیره, کدر, (هوا) بد, نامساعد, (صدا) گوشخراش, نخراشیده, سخن‌چینانه, بدجنسانه, نام یا شهرت کسی را لکه‌دار کردن, ننگین کردن

ارزش, قیمت (داشتن), قیمت, (دارای) ارزش, ارزش مادی, معادلِ, اندازه, به ارزشِ, به اندازه‌ی, به قدرِ

(of an aircraft or vehicle) tilt or cause to tilt sideways in making a turn.
no object 'the plane banked as if to return to the airport

وعده غذایی, غذا, خوراکی, هنگام خوردن (صبحانه یا ناهار یا شام), بلغور (گندم، جو، ذرت و ...), میان وعده, بلغور (گندم یا جو یا ذرت و غیره), کنجاله, هر چیز بلغور مانند

پچ‌پچ کردن, نجوا کردن, در گوشی حرف زدن, زمزمه, نجوا, محرمانه یا مخفیانه صحبت کردن, پچ پچ, بیخ گوشی, درگوشی

خوراک, غذا دادن, تغذیه, غذاخوردن, (وعده‌ی) غذا, تغذیه کردن, خوراندن, خورد و خوراک, دادن, فید, (وب, کامپیوتر) فید, برنامه‌های ارسالی از ایستگاه مرکزی, خبرمایه, خوراک وب, چَرا, چریدن, علوفه, علیق, علف, کاه و جو, (فنی) لوله‌ی تغزیه, مجرای تغدیه, خط تغذیه, (فنی) مواد, مایه, (محاوره, سوخت, تئاتر) سر نخ, زمینه‌چینی, غذا دادن به, (دستگاه, کوره و غیره) تغذیه کردن, (دریاچه, مخزن) آب ... را تامین کردن, (آتش) روشن نگه داشتن, تئاتر) سر نخ دادن به, غذا خوردن, (چهارپایان) چریدن, چَرا کردن

هنر, فن, صنعت, مهارت, استعداد, استادی, نیرنگ

سازمان, ساماندهی, سازماندهی, نظم, تدارک, تشکیلات, برنامه‌ریزی

یا, (درمورد دو چیز یا دو کس) یکی از, یا این... یا آن..., [یکی از دو نفر یا چیز], هر دو, (در جمله‌ی منفی) هیچ‌یک از, هم, هیچ‌کدام از, نه این... نه آن..., هم این... هم آن..., هر یک از دو, یکی, یا این یا آن, هریک, هرکدام, (در جمله‌ی منفی) هیچ‌یک, نه این نه آن, هیچ‌کدام, تازه, آن هم, (در جمله‌ی منفی) آن هم

خطر