مقدس, اکرم, منزه و پاکدامن, مجید [برای توصیف پیامبران یا کتب مقدس], وقف‌شده, خدا

دینی, مذهبی, راه به, تارک دنیا, روحانی, دیندار

از راه دور, دور, دوردست, فاصله‌ی زیاد, کنترل (تلویزیون و ...), بعید, پرت, جزئی, کم

سنت, رسم, عقیده موروثی, عرف, روایت متداول, عقیده رایج, سنن ملی

معمول, همیشگی, عادی, مرسوم, متداول

مبلمان, اثاثه, لوازم خانگی, اثا خانه, اسباب و اثاثیه, سامان, اسباب, وسایل, مبل

منبع, (رود) سرچشمه, منشا, سرچشمه, منشأ, خاستگاه, مرجع, مأخذ, مخبر, خبررسان, (در جمع) اسناد و مدارک

جهت, دستور, رهبری, سمت, اداره, کارگردانی, هدایت, سرپرستی, مدیریت, سو, راه, مسیر

ملاقات, تقاطع, دیدن, اشتراک, ملاقات کردن, دور هم جمع شدن, آشنا شدن, مواجه شدن, برخورد کردن, تلاقی کردن, یافتن, برآورده کردن, معرفی شدن به, برطرف کردن, رسیدگی کردن, تقاطع کردن, پیوستن, جلسه, نشست, نشست گاه, درخور, مناسب, دلچسب, شایسته, مقتضی

خواهر, هم‌شیره, سرپرستار, پرستار, خواهر روحانی, دختر تارک‌دنیا, خواهری کردن

پشت, عقب, پشت سر, حامی بودن, باقی کار, پشت کسی بودن (هوای کسی را داشتن), باقی‌دار, عقب‌مانده, دارای پس‌افت, عقب‌تر از, بعد از, دیرتر از, پشتیبان, اتکا, کپل, نشیمنگاه

جهانی, فراگیر, جامع, همگانی, جمعی, عمومی, کلی, عالم‌گیر

لیبرال, آزاداندیش, آزاده, خالی از تعصب, نظر بلند, دارای سعه نظر, روشن‌فکرانه, روشن‌فکر, آزادی‌خواه, دست‌و‌دل‌باز, زیاد, سخاوتمند, جالب‌توجه, فراوان, وافر, سخی, طرفدار حزب لیبرالیسم

تاسيس كردن, بنا نهادن, بنیاد نهادن, تأسیس کردن, پایه‌ریزی کردن, مقرر داشتن, برپا کردن, برقرار کردن, وضع کردن, دایر کردن, شناساندن, تشکیل دادن, جا انداختن (خود به‌عنوان فردی مهم), ثابت کردن, ایجاد کردن, معلوم کردن, مستقر کردن, معین کردن, تثبیت کردن, مشخص کردن, استوار کردن, قبولاندن, به کرسی نشاندن, محرز کردن, محقق کردن, به اثبات رساندن, (کلیسا) رسمیت بخشیدن, رسمی کردن

همخوانی داشتن, حریف, بازی, همتا, رقابت, مسابقه, کبریت, نظیر, لنگه, (با هم) ست (بودن), همسر, (با هم) جور (بودن), جفت, ازدواج, جفت (زن یا شوهر), شریک زندگی, زورآزمایی, هم‌تراز, وصلت دادن, حریف کسی بودن, جور بودن با, به‌هم آمدن, آدم شبیه, چیز همانند, چوب کبریت, چیز مشابه, تطبیق, به هم آمدن, تطابق, جور بودن, مطابقت, جفت کردن, یکسان بودن, برابری کردن, برابر بودن, شباهت داشتن, مشابه بودن, فراهم کردن

تناسب، قسمت, تناسب, نسبت, بعد, اندازه, درجه, بخش, سهم, قسمت, نسبت (ریاضی), قیاس, شباهت, مقدار, قرینه, متناسب کردن, متقارن کردن

برادر, هم‌قطار, برادر (راهب کلیسا)

ستاره, علامت (*), ستاره (شکل), نشان ستاره, ستاره (سینما، موسیقی و...), ستاره (هتل و...), اختر, نقش اصلی را ایفا کردن, کوکب, با بازی (هنرپیشه‌ای) بودن, نجم, با ستاره زینت کردن, (درتئاتر) ستاره نمایش و سینما شدن, درخشیدن

لاغر, باریک, نازک, نزار, کم‌پشت (مو), کم‌چربی, آبکی, رقیق, کم‌‌پشت, کم‌مایه, سبک, رقیق و آبکی, کم‌جمعیت, به‌طور رقیق, نازک کردن, کم کردن, رقیق کردن, لاغر کردن, نازک شدن, کم‌پشت کردن

قند, شکر, شیرینی, قند و عسلم, ماده قندی, با شکر مخلوط کردن, تبدیل به شکر کردن, شیرین کردن, متبلور شدن

بیمارستان, مریض‌خانه

دندان‌پزشک, دندانپزشک, دندان‌ساز

عمل, اداره, سازمان, شرکت, گردش, فعالیت, وابسته به عمل, عملیات, عمل جراحی, عملکرد, بهره‌برداری

خريد كردن, خرید, (مغازه‌گردی برای) خرید, پاکت‌ها و بسته‌های خرید, وسایل خریداری‌شده

مدنی, غیرنظامی, غیرمذهبی, باتربیت, متمدن, مؤدب, درونی, داخلی (درگیری یا جنگ)

جنگ, حرب, رزم, محاربه, نزاع, جنگ کردن, دشمنی کردن, کشمکش کردن

پیشین, قبلی, قبل, از پیش, مقدّم, مهم‌تر, اولی‌تر, (مذهب) پیشوا, بزرگ دیْر, رییس دیْر, پیر دیْر

آزمایش کردن, آزمایش, تجربه, امتحان, تجربه کردن, امتحان کردن

شهر, شهرک, قصبه, شهر (کوچک), شهر کوچک, قصبه حومه شهر

جنگل, بیشه, تبدیل به جنگل کردن, درختکاری کردن