دوست, رفیق, یار, پشتیبان, دوست کردن, حامی, یاری نمودن

مشق شب, مشق, تکلیف, تکلیف خانه, تکلیف منزل

شعبده بازي, جادو, شعبده‌بازی, سحر, مربوط به شعبده‌بازی, سحرآمیز, جادویی

دختر, دختر (فرزند), دختربچه, دوشیزه, دوست‌دختر

تکرار, تکرار کردن, تکرار شدن, بازپخش, دوباره گفتن, دوباره انجام دادن, دوباره ساختن, تجدید, باز گفتن, بازگو کردن, بازگو, باز انجام

در امتداد, همراه, جلو, به پیش, پیش, در امت داد خط, پیش (رفتن), موازی با طول

اتاق, جا, خانه, فضا, محل, فضا (برای پیشرفت), موقع, اتاق (هتل و ...), مجال, مسکن (موقت), مسکن گزیدن, محل اقامت, منزل دادن به, وسیع‌تر کردن

صورتحساب, صورت‌حساب, اسکناس, قبض, لایحه, منقار, نوک, آگهی, نوعی شمشیر پهن, نوک‌به‌نوک هم زدن (چون کبوتران), لایحه قانونی, بیل (اسم کوچک مردانه), پلیس, (هزینه) مطالبه کردن, برات, صورتحساب دادن, سند, (آمریکا) اسکناس, صورت‌حساب دادن

با یکدیگر, با هم, با, منسجم, منظم و بااعتمادبه‌نفس, متفقا, با همدیگر, به‌ضمیمه, به‌اضافه

خوشبختانه, باامیدواری, انشاالله, به‌طور امیدبخش, امیدوارانه, (عامیانه) انشاالله اگر بشود, با امیدواری

روی هم رفته, کاملاً, روی‌هم‌رفته, تماماً, جمعاً, یکسره, همگی, منصفاً, با هم, از همه جهت, (به همراه the استفاده می‌شود) مجموع

درد, رنج, مایه رنج و دردسر, زحمت, (آدم یا چیز) اعصاب‌خردکن, محنت, آدم یا چیز آزاردهنده, درد دادن, آزار دادن, درد کشیدن, ناراحت کردن, درد داشتن, درد کردن

کل, تمام, درست, دست‌نخورده, بی‌عیب, مطلق, محض, خالص, اسب نر آخته‌نشده

بسته‌بندی کردن, بقچه, کوله پشتی, جمع کردن (وسایل), گروه, دسته, گله, یک بسته (مثل بسته سیگار و غیره), جعبه کوچک, بسته, یکدست ورق‌بازی, پک (درمانی و ...), قراردادن, توبره, توده کردن, به زور چپاندن, کیسه, بارکردن, دست (بازی ورق), بردن, دنباله‌رو, فرستادن, افراد (یا هر چیز) جامانده, افراد پشت نفر اول (مسابقه، رقابت و ...), بسته کردن

واقعی, حقیقی, فعلی, موجود, کنونی

استحکام - قدرت, توانایی, نیرو, زور, قدرت, قوت, نقطه قوت, قوه, محکمی, استواری, دوام, شدت, استحکام

کسی, رجوع شود به: somebody

هوشمندانه, زرنگ, زیرک, هوشمند, باهوش, ناتو, شیک, تروتمیز, جلوه‌گر, پسرخاله [اصطلاحاً به‌معنای صمیمی شدن], تیر کشیدن (از درد), صمیمی, سوزش داشتن

مرز, سرحد, حاشیه, سر حد, لبه, کناره, خط مرزی, لبه گذاشتن(به), سجاف کردن, حاشیه گذاشتن, مجاور بودن

جلوگیری کردن, پیش‌گیری کردن, پیشگیری کردن, مانع شدن, پیش گیری کردن, بازداشتن, ممانعت کردن

بسیار, تا حدی, خوشگل, قشنگ, جذاب, شکیل, زیبا, خوش‌نما, تقریباً, خوب, نسبتاً, به‌طرز دلپذیر, قشنگ کردن, کاملاً, آراستن, خیلی

پیچیده, مجتمع, دشوار, مجموعه, گروه, عقده (oghdeh), آچار, عقده (روانی), هم‌تافت, حساسیت (روانی), مختلط, مرکب از چند جز, بغرنج

کامل, بی‌نقص, تمام و کمال, مام, فوق‌العاده, درست, عالی, بی‌عیب, کامل (دستور زبان), تمام عیار, تمام‌عیار, کاملاً رسیده, تکمیل کردن, تمام (تأکیدی), عالی ساختن, عالی کردن, به حد مطلوب رساندن, به کمال رساندن, زمان کامل (دستور زبان)

علمی, وابسته به علم, طالب علم

به طور طبیعی, البته, بطور طبیعی, بومی وار, مسلماً, خود بخود, ذاتاً, طبعا, طبیعتاً, مسلما, عادی, طبیعی, بدیهی است

حمایت کردن, پشتیبانی, کمک, تکیه‌گاه, پشتوانه, حمایت, تأیید کردن, آتل, تحمل کردن, تکیه, تایید کردن, متکفل بودن, نگاه داری, تقویت, طرفداری کردن, تایید, اثبات کردن, پشتیبان زیر برد, خرج زندگی دادن, زیر بری, سرپرستی کردن, پشتیبانی کردن, تحمل کردن (وزن)

پسر, شخص, مرد, یارو, گای (اسم کوچک مردانه), فرار, کابل نگه‌دارنده میله چادر, گریز, طناب چادر, با طناب نگه داشتن, با تمثال نمایش دادن, ریشخند کردن, جیم شدن

خوشبختانه

جدی, مهم, خطیر, سخت, خطرناک, وخیم

ثابت كردن, ثابت کردن, اثبات کردن, در آمدن, از آب درآمدن