روشن, (شیشه, قابل فهم, آشکار, رنگ و غیره) شفاف, مبرهن, (آب, واضح, چشمه, دریاچه) زلال, صاف (آسمان، پوست و...), صاف, خالی (از چیزی), باز, (آسمان, هوا) صاف, شفاف, آفتابی, مطمئن, قاطع, (آتش, عاری از ابهام, نور) درخشان, بیشک و شبهه, (چهره, خلاص, مبرا, آسوده, تصویر, نما) واضح, راحت, خالص (سود), مشخص, تمام, برجسته, کامل, جمع کردن, باز شدن, پاک, معصوم, زلال شدن (مایعات), بیآلایش, صاف شدن (آسمان و ...), (صدا) رسا, ساخت فضای باز, قطع کردن درختهای جنگل, صریح, دور شدن, (گزارش, دور کردن (توپ از محوطه جریمه خودی در فوتبال), توضیح, صاف کردن, استدلال) روشن, تسویه کردن (بدهی), خالی کردن, مفهوم, باز کردن (جا، فضا و...), (ذهن) نافذ, خالی شدن, تیز, باز شدن (راه، جاده و...), وقاد, تخلیه کردن, (دلیل, نشانه, از بین رفتن, نتیجه, ناپدید شدن, نکته, برطرف کردن (اتهام), مورد) آشکار, مبرا کردن, مسلم, تبرئه کردن, معلوم, موافقت کردن, بارز, اجازه دادن, وصول کردن, پاس شدن, عیان, وصول شدن, پیدا, پاس کردن (چک), هویدا, سود کردن, بدیهی, بهدست آوردن (پول), (جاده, از کنار عبور کردن, راه) باز, پریدن (از روی), بلامانع, بدون تماس عبور کردن, خلوت, از بالا عبور کردن (بدون تماس), امن, با فاصله, بیخطر, دور, (فضا, تا انتهای, مکان) خالی, تهی, (شخص) خلاص, فارغ, آزاد, (زمان, مدت) کامل, (مقدار, میزان) مطلق, (سود و زیان) خالص, خرج دررفته, فضای خالی, فضای باز, تماما, کاملا, به کل, یکسره, (مایعات, شراب) صاف کردن, زلال کردن, (خون) تصفیه کردن, پالودن, (شکم) تنقیه کردن, (مجازی) (موفقیت, مطلب) توضیح دادن, روشن کردن, رفع ابهام کردن از, (رمز, خط) خواندن, کشف کردن, (راه, کانال, لوله و غیره) پاک کردن, تمیز کردن, روفتن, باز کردن, (مانع) برداشتن, از میان برداشتن, زدودن, رفع کردن, پرچیدن, (سفره, میز, بساط) جمع کردن, (گناه, اتهام) تبرئه کردن, بری دانستن, مبرا دانستن, (برنامه, طرح و غیره) به تایید (کسی) رساندن, (مانع) (بدون برخورد) گذشتن از, عبور کردن از, رد شدن از, جستن از, پریدن از, بلند شدن از, (سود) بردن, به جیب زدن, گیر آوردن, به دست آوردن, (کشتی, محموله) جواز خروج/ ورود صادر کردن, اجازهی خروج/ ورود دادن, (کشتی) خارج شدن از, ترک کردن, (کالا) تخلیه کردن, پیاده کردن, (از گمرک) ترخیص کردن, آزاد کردن, (از انبار) تحویل گرفتن, (مجازی) (وجدان) آسوده کردن, راحت کردن, سبک کردن, (چک, اوراق بهادار) پایاپای کردن, تسویه کردن, (قرض, حساب) تصویه کردن, پرداختن, (هوا, آسمان) صاف شدن, (مه) برخاستن, بیان) روشن ردن, (ابهام) رفع شدن, (کشتی) راهی دریا شدن, روانه شدن