دوگانه, دوتایی, هم‌زاد, دو واحدی, دوجانبه, دولا, دوجنبه‌ای

درز, نقص, رخنه, ایراد, عیب, خدشه, عیب‌دار کردن, ترک برداشتن, تند باد, آشوب ناگهانی, کاستی

سناریو, متن یا نمایشنامه‌ی فیلم سینمایی, (در جمع) دستور نوشته ورود و خروج بازیگران نمایش, فیلمنامه, زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت

صداقت, راستکاری, درستکاری, درستی, امانت, دیانت

محصول, خرمن, برداشت محصول, هنگام درو, زمان درو, وقت خرمن, زمان برداشت (محصول), نتیجه, درو کردن محصول, حاصل, برداشت کردن (محصول), درو کردن وبرداشتن

شکوهمند, بسیار خوب, عظیم, عالی, باشکوه, پرافتخار, خیلی خوب

پیش بینی, (هواشناسی, پیش‌بینی, بازرگانی) پیش‌بینی کردن, پیش‌بینی کردن, پیش‌نمایی کردن, پیش‌آگاهی دادن, پیش‌نگری کردن, پیش‌بینی (وضع هوا یا اقتصاد و غیره), پیش‌نمایی, انگارش

درآمد, دخل, مداخل, عایدی

فشردن, له کردن, چلاندن, خرد کردن, له شدن, خاطرخواهی, خردشدن, عشق, با صدا شکستن, علاقه, (مجازاً)شکست دادن, پیروزشدن بر

A member of a body of troops trained to serve on land or at sea, in particular a member of the US Marine Corps.
a contingent of 2,000 marines

ظهر, نیمروز, دوازده ظهر, وسط روز

پاک کردن, دستمال کشیدن, خشک کردن, تمیز کردن, به‌وسیله‌ی مالش پاک کردن, عمل تمیز کردن, از میان بردن, عمل دستمال کشیدن, زدودن, دستمال مرطوب

منتظر بودن, صبر کردن, منتظر شدن, انتظار داشتن, ملازم کسی بودن, در کمین (کسی) نشستن

دلسردی, یأس, یاس, ناامیدی, سرخوردگی, نومیدی, مایه ناامیدی, دلشکستگی, مایه سرخوردگی

سرزمین اصلی, قاره, [بخش اصلی یک کشور که شامل جزایر اطراف نیست], خشکی, بر, قطعه اصلی, قطعه

نشر, انتشارات, کار نشر, کار انتشارات, شغل نشر

تصادف, انطباق, اتفاق, توافق, اقتران, هم روی داد

تنظیم کردن, سرودن, نوشتن, ساختن, نگاشتن, درست کردن, سرودن (ترانه), تصنیف کردن, ساختن (موسیقی), تشکیل دادن

کرم, سوسمار, آدم پست و سست‌عنصر, مار, کرم رایانه‌ای, خزنده, خزیدن, لولیدن, مارپیچ کردن

داور, داور مسابقات, توصیه‌کننده, داوری کردن, معرف (برای استخدام شغلی), داور مسابقات شدن

وحشتناک, فوق‌العاده, ترسناک, هولناک, مهیب, عالی, عظیم, سهمناک

گرانبها, گران‌بها, ارزشمند, نفیس, پر‌ارزش, باارزش, تصنعی گرامی, قیمتی, بسیار, فوق العاده

پارچه, محصول (کارخانه و غیره), ساختار, تاروپود, قماش, بافت, سبک بافت, اساس, دست اول

متعادل, متوازن, منصفانه

فاش کردن, تسلیم دشمن کردن, خیانت کردن به, لو دادن, خیانت کردن

اهریمن, (افسانه یونان) خدایی که دارای قوه خارق‌العاده بوده, شیطان, دیو.دیو, روح پلید, جنی

شبیه سازی, شبیه‌سازی, تشبیه, وانمود, تظاهر, ظاهر سازی, تقلید, تمارض

خلاص کردن (از درد و رنج و عذاب), رهانیدن, کمک کردن, معاف کردن, فرو نشاندن, معاونت کردن, تخفیف دادن, تسکین بخشیدن, تسلی دادن, برکنار کردن, تغییر پست دادن, برجستگی, داشتن, برجسته ساختن, ریدن

استثنا, محرومیت, دفع, اخراج, منع, جلوگیری, ممانعت, محروم‌سازی, حذف

فشارآور, عظیم, مقاومت‌ناپذیر, زیاد, سخت, اثرگذار, زیاد از سر دررونده