اسطوره, افسانه, چیز موهوم, چیز خیالی, خیال, وهم, باور نادرست

محکومیت, مجرمیت, مجاب کردن, عقیده محکم, ایمان, اعتقاد راسخ, متقاعدکردن

جمهوری

بغل کردن, (با میل) پذیرفتن, استفاده کردن از, در آغوش کشیدن, احاطه کردن, پذیرفتن (با آغوش باز), آغوش, فرا گرفتن (دور چیزی), گردگیری کردن, شامل بودن, در بر داشتن, حاوی بودن, در آغوش گرفتن, در بغل گرفتن, در آغوش گیری, متوجه شدن, دریافتن, درک کردن, حقوق - به طور غیر قانونی به هیئت منصفه دستور دادن یا آن را تحت تاثیر قرار دادن) اعمال نفوذ کردن

گرایش, تمایل, میل, عادت, توجه, استعداد, زمینه, علاقه مختصر

اپرا, تماشاخانه, آهنگ اپرا

شورش, سرکشی, یاغی‌گری, تمرد, طغیان, سرپیچی, نافرمانی, عصیان

قرارداد, عرف, همایش, همایی, سنت, پیمان‌نامه, نشست, انجمن, اجلاس, مجمع, میثاق

کشتی تفریحی, سفر دریایی (تفریحی), سفر دریایی, با سرعت معمول سفر کردن, گشت زدن, با سرعت ثابت حرکت کردن, با سرعت بهینه حرکت کردن, دریاگردی کردن, به سفر دریایی رفتن, با سرعت کم راندن, به‌آرامی حرکت کردن (وسیله نقلیه)

شگفت آور, افسانه‌ای, باور نکردنی, افسانه‌وار, فوق‌العاده, مجهول, خیلی خوب (عامیانه), شگفت‌آور, شگفت‌انگیز

کسر, بخش, کسر (ریاضی), شکستن, کم, شکستگی, ترک‌خوردگی, شکاف, برخه, کسر (کسور), قسمت, تبدیل به کسر متعارفی کردن, به قسمت‌های کوچک تقسیم کردن

یاغی, شورشی, سرکش, عصیانگر, آدم افسار گسیخته, متمرد, نافرمانی کردن, یاغی‌گری کردن, طغیان کردن, شوریدن, تمرد کردن, شورش کردن, طغیان‌گر

پیشخوان, باجه, سطح صاف میز, بساط, شمارنده, پیشخوان آشپزخانه, ضربت متقابل, شمارشگر, مقابله کردن, در جهت مخالف, جواب دادن, در روبه‌رو, تلافی کردن, معکوس, بالعکس, معامله به مثل کردن با

جدا شده, جدا, تنها, دورافتاده, پرت, منزوی, تک, تک‌افتاده, منفرد, مجزا, گوشه‌گیر

دومی, آخر, آخری, دوم, بعدی, عقب‌تر, دومی (از بین دو چیز), این یک, اخیر

مچ دست, مچ, قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست را می‌پوشاند

حذف, رفع, انتقال, برداشتن, ازاله, جابجایی, عزل, برداشت, اخراج, برکناری, خلع

بهره وری, فراورش, بهره‌وری, حاصلخیزی, تولید, باروری, سودمندی

در کشتی سوار کردن, آغاز کردن, شروع کردن, در کشتی گذاشتن, عازم شدن, سوار کشتی یا هواپیما شدن

حس کنجکاوی, کنجکاوی, چیز غریب, کمیاب

بهره وری, کفایت, بازده, راندمان, سودمندی, عرضه, کارآیی, میزان لیاقت, کارایی, فعالیت مفید, (فیزیک) بازده, بهره‌وری

موشک, اسلحه پرتاب‌کردنی, موشکی, گلوله, جسم پرتاب‌شونده, پرتابه, پرتابه (گلوله و ...)

حضور, حاضر بودن, حضار, حاضران, (قدیمی) ملازمان, شرکت‌کننده, ملتزمان, خدمت, ملازمت, (پزشکی) راقبت, مواظبت, تیمار, پرستاری, (رقص) همراهی

قبیله, تبار, قوم, طایفه, تیره, ایل, عشیره, (در جمع) قبایل

سندرم, (پزشکی) مجموعه علائم بدنی و ذهنی مرض, علائم مشخصه مرض, نشانگان, هم‌رفت

مطلع ساختن, اخطار کردن, باخبر کردن, آگاه ساختن, اطلاع دادن, اگاهی دادن, اعلام کردن

جمع شدن, فراهم آوردن, گرد آمدن, انباشتن, گرد آوردن, سوار کردن, تجمع کردن, سوار کردن (ماشین‌آلات), جفت کردن, مونتاژ کردن, سر هم کردن, جمع‌آوری کردن, انجمن کردن, ملاقات کردن, هم گذاردن

فوت کردن، دمیدن, وزیدن, دمیدن, بیرون دادن (هوا و ...), در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن, ترکیدن, فوت کردن, (فین) کردن, (بینی) گرفتن, پراندن, تکان دادن, بردن (توسط باد، فوت و ...), پراندن (فیوز), پریدن (فیوز), خراب کردن, در کاری شکست خوردن, گند زدن, پنچر کردن, پنچر شدن, ترکاندن, منفجر شدن, منفجر کردن, آشکار کردن, فاش کردن, حرام کردن, هدر دادن (پول), ترک کردن, رفتن, افتضاح بودن, مزخرف بودن, مشت, ضربه (سنگین), رویداد ناگهانی و غم‌انگیز, ضربه روحی, فوت, فین

درک کردن, مشاهده کردن, پی بردن, دریافتن, محسوب کردن, دیدن, تعبیر کردن, ملاحظه کردن, در نظر گرفتن

قابلیت, توانایی, استعداد پیشرفت, صلاحیت