(کالبدشناسی) کاسه سر, جمجمه, کاسه سر, فرق سر

نژاد, کشش, صدای آواز, خسته کردن, صدای موسیقی, تنش, فشار, زور, کوشش, رگ به رگ شدگی, درد سخت, کشیدگی, تقلا, کشیده شدن (ماهیچه), در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان, رگ به رگ شدن, اسیب, آسیب رساندن (به عضوی از بدن), رگه, تلاش کردن, صفت موروثی, تقلا کردن, خصوصیت نژادی, آبکش کردن, از صافی رد کردن, اصل, زود به‌کار بردن, زور زدن, سفت کشیدن, کش دادن, زیاد کشیدن, پیچ دادن, کج کردن, پالودن, صاف کردن, کوشش زیاد کردن

تفکر کردن, تعمق و تفکر کردن, درنظر داشتن, اندیشیدن, در نظر گرفتن

آزمایش کردن, دشوار, آزمایش, چالش‌برانگیز

موشک, پرتابه, راکت, فشفشه, بسیار سریع و ناگهانی افزایش یافتن, به صورت نجومی بالا رفتن, با سرعت از جای جستن, به‌طور عمودی از زمین بلندشدن, موشک‌وار رفتن

نظارت کردن, نظارت داشتن, برنگری کردن, رسیدگی کردن

ادامه دادن, پیش رفتن, اقدام کردن, رهسپار شدن, حرکت کردن, پرداختن به, ناشی شدن از, عایدات

چالش برانگیز, چالش‌برانگیز

رسیدگی, مدیریت, بررسی, کنترل, لمس, لمس کردن, نگه داشتن (با دست), اداره (کردن), جابه‌جایی, حمل و نقل

مدیر اصلی, اصلی, مدیر مدرسه, عمده, اصل وام, مایه, اصل سرمایه, مدیر, مهم, رئیس, مطلب مهم, سرمایه اصلی, مجرم اصلی

خام, ساده, ابتدایی, ناپخته, گستاخانه, زمخت, بی‌ادبانه, مستهجن, پالایش نشده, ناخالص, نفت خام

هیجان‌زده, خوشحال, ذوق‌زده, شوریده

بی خانمان, سرگردان, دربه‌در, آواره, بی‌خانمان, فرد بی‌خانمان

نامحسوس, زیرک, مبهم, محیل, ظریف, ماهرانه, دقیق, لطیف, تیز و نافذ

انجمن, (روم باستان) میدان, گردهمایی, بازار, محل تبادل نظر, محل اجتماع عموم, دادگاه, محکمه, دیوانخانه

to do something after you have done something else:
She sat down and proceeded to tell me about her skiing holiday.

متغیر, تغییر‌پذیر, عامل مختلف, بی‌قرار, بی‌ثبات, متغیر (ریاضی)

ادغام کردن, تمام کردن, تلفیق شدن, کامل کردن, یکپارچه شدن, درست کردن, ادغام شدن, یکی کردن, تابع اولیه چیزی را گرفتن, اختلاط

ویرانه, نابودی, خرابه, خرابی, نابود کردن, از بین بردن, خراب کردن, تباهی, فنا کردن, فاسد کردن

غنیمت, از بین بردن, یغما, تباه کردن, تاراج, خراب کردن, سودبادآورده, نازپرورده کردن, لوس کردن, فساد, تباهی, فاسد شدن, ازبین بردن, خراب شدن, غارت کردن, لو دادن (داستان فیلم/کتاب و...), ضایع کردن, فاسد کردن, فاسدشدن, پوسیده شدن, رودادن

به همین ترتیب, هم, به‌همچنین, چنین, همینطور, نیز, همچنین, به‌علاوه, همچنان

مشخص, معلوم, به‌راحتی قابل‌مشاهده, قطعی, مسلم

منطق, منطق (علوم کامپیوتر), استدلال, برهان

هجی کردن, نوشتن, املا کردن, درست نوشتن, واژه ... را ساختن, پی بردن به, خوانده شدن, خواندن, منجر شدن, طلسم کردن, به‌بار آوردن (فاجعه و...), دل کسی را بردن, بازه, سحر, جادو, طلسم, دوره, جذابیت, افسون, حمله ناخوشی, حمله

احمق, نادان, آدم ابله, آدم احمق, ابله, دسر میوه‌ای و خامه, گول زدن, لوده, فریب دادن, دلقک, مسخره, دست انداختن

جذاب, قشنگ, بامزه, زیبا, خوشگل, دلفریب, ناز

امیدوار, امیدبخش

هماهنگی, هارمونی, تطبیق, توازن, سازگاری, هم‌سازی

معلم, آموزگار, مربی, دبیر, فرهیختار

اتوماتیک, خودکار, دستگاه خودکار, ناخودآگاه, خودبه‌خود, غیرارادی, مربوط به ماشین‌های خودکار, جنگ‌افزار تمام‌خودکار, خودروی اتومات, خودروی دنده خودکار