

فعل، شکل پایه
ترجمه: فرورفتن, شکاف, غوطه, غوطهور شدن
مترادفها: dive, plummet, descend
متضادها: rise, ascend, float
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: پوزش خواه, عذرخواه, متاسف, اعتذاری
مترادفها: sorry, regretful, contrite, remorseful
متضادها: unrepentant, proud, defiant
صفت (انگلیسی)، متمم اسمی دیگر (چینی)
ترجمه: موجدار, موجی, پرچین و شکن, چند موجی
مترادفها: curly, undulating, curvy, rippled
متضادها: smooth, flat, level
فعل، شکل پایه
ترجمه: ناتوان, ناکارآمد, شل, لنگ
مترادفها: crippled, disabled, ineffective, feeble
متضادها: able, capable, competent, strong
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: ذره, رشته, نقطه
مترادفها: spot, dot, speckle
متضادها: mass, whole, entirety
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: رویارویی, تصادف کردن, تصادم کردن, برخورد کردن
مترادفها: crash, coincide, clash, conflict, hit, overlap
متضادها: merge, combine, reconcile
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: تخته سنگی, برنامه ریزی, فهرست نامزدهای انتخاباتی, انگشتری
مترادفها: grey, panel, board, schedule
متضادها: spontaneity, disorganization, chaos
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: خوشبو, معطر, عطرآگین
مترادفها: aromatic, scented, perfumed
متضادها: odorless, stinky, foul
صفت (انگلیسی)، متمم اسمی دیگر (چینی)
ترجمه: کشسان, کشدار, قابل انعطاف, انعطافپذیر
مترادفها: rubber, flexible, stretchable, springy
متضادها: rigid, inflexible, stiff
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: اتاق بالایی, اتاق زیر شیروانی, زیرشیروانی, اطاق کوچک زیر شیروانی
مترادفها: loft, upper room, storage space
متضادها: basement, ground floor, first floor
صفت (انگلیسی)، متمم اسمی دیگر (چینی)
ترجمه: حبّ وطن, میهنپرست, وطنپرست, میهندوست
مترادفها: nationalist, loyalist, defender
متضادها: traitor, defector, turncoat
فعل، شکل پایه
ترجمه: خرخر کردن, خروپف کردن, خواب خروپف
مترادفها: snorting, wheezing, breathing heavily
متضادها: whisper, breathe quietly, murmur
فعل، شکل پایه
ترجمه: گریه کردن, آه, ناله, گریه
مترادفها: cry, weep, bawl
متضادها: laugh, smile, cheer
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: مواد شوینده, پاککننده, شوینده
مترادفها: soap, cleaner, cleanser, cleaning agent
متضادها: dirt, grime, pollutant
فعل، شکل پایه
ترجمه: دادخواست, درخواست, شکایت, خواسته
مترادفها: pray, request, appeal, submission, demand, apply for sth
متضادها: refusal, denial, rejection
اسم خاص مفرد
ترجمه: عمل لنگیدن, نقص, لنگیدن, لنگ
مترادفها: hobble, stagger, waddle
متضادها: stride, walk, run
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: مو, درخت مو, سرخس, پایه گیاه
مترادفها: climber, creeper, grapevine, ivy
متضادها: tree, shrub, bush
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: پای حیوان, پاو, پنجه
مترادفها: hand, foot, digit, appendage
متضادها: head, body, torso
قید
ترجمه: ترسو, بزدل, جبن, آدم ترسو
مترادفها: chicken, cowardice, craven
متضادها: hero, warrior, brave, daring
اسم خاص مفرد
ترجمه: سیخونک, پیشفت, غریغ, زخم
مترادفها: poke, jab, spur, incite, encourage
متضادها: discourage, dissuade, prevent
