

اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: برف شدید, بوران (برف و باد شدید), طوفان برف, برفبازاری
مترادفها: snowstorm, whiteout, winter storm
متضادها: heatwave, sunshine, clear skies
صفت (انگلیسی)، متمم اسمی دیگر (چینی)
ترجمه: فریبنده, گریزپا, گریزان, غیرقابل دستیابی
مترادفها: evasive, slippery, intangible
متضادها: obvious, clear, accessible
اسم خاص مفرد
ترجمه: ریزش برف, بهمن, سیلاب برف
مترادفها: snowslide, landslide, deluge
متضادها: stability, calm, control
صفت (انگلیسی)، متمم اسمی دیگر (چینی)
ترجمه: الکترو مغناطیس, الکترومغناطیسی, وابسته به نیروی مغناطیسی برق, مغناطیسی الکتریکی
مترادفها: electromagnetism, magnetic, electric
صفت (انگلیسی)، متمم اسمی دیگر (چینی)
ترجمه: زنانه, زن, مؤنث
مترادفها: female, womanly, ladylike, soft
متضادها: masculine, manly, male
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: مراسم, رژه, حرکت دستهجمعی, صف
مترادفها: march, parade, process
متضادها: dispersal, separation, scattering
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: گنبدی, هممرکز, دوایر هممرکز
مترادفها: circular, centered, concurrent
متضادها: eccentric, asymmetrical, disparate
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: علاقه, خصیصه, علامت, نشانه
مترادفها: trademark, indicator, symbol
متضادها: blemish, defect, flaw
فعل، شکل پایه
ترجمه: شبیهسازی, نمونۀسازی, صوری, تظاهر
مترادفها: pretend, imitate, replicate, mimic, emulate
متضادها: realize, actualize, genuine
صفت (انگلیسی)، متمم اسمی دیگر (چینی)
ترجمه: تک زبانه, یک زبانه, (وابسته به یا به یک زبان واحد) تکزبانی, زبانناب
مترادفها: single-language, one-language, unilingual
متضادها: bilingual, multilingual, polyglot
قید
ترجمه: از کشتی خارج, به دریا انداختن, به دریا, از عرشه به پایین
مترادفها: over the edge, excessive, out of control
متضادها: under control, moderate, normal, ashore
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: ذره منفی, جزء اتم, الکترون
مترادفها: subatomic particle, negatively charged particle
متضادها: positron, proton
اسم خاص مفرد
ترجمه: محصول, بسته, Parcel
مترادفها: sack, package, packet, acre, bundle, lot, tract
متضادها: whole, entirety, single item
قید
ترجمه: نزدیک ساحل, در ساحل, به طرف ساحل, به ساحل
مترادفها: landward, on land, on dry land
متضادها: afloat, overboard, in the water, aboard
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: اتحادیه, تاسیسات, فدراسیون
مترادفها: alliance, union, confederation
متضادها: disunion, separation, division
فعل، شکل پایه
ترجمه: ایستاده, برپا, راست, عمودی
مترادفها: hard, put up, vertical, raise, lift, construct, put sth up, upright
متضادها: collapse, fall, dismantle
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: نخلستان, گودال درختی, باغچه, درختزار
مترادفها: forest, orchard, woodlot, thicket
متضادها: desert, open field, barren land
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: قفلکننده, قفل, جا کلیدی, کمد
مترادفها: cabinet, compartment, storage unit
متضادها: open space, exposure, unsecured area
صفت (انگلیسی)، متمم اسمی دیگر (چینی)
ترجمه: معمولی, (وابسته به خوی یا عادت) عادتی, عادی, تکراری
مترادفها: customary, regular, routine
متضادها: unusual, irregular, occasional
اسم، مفرد یا بیشمار
ترجمه: رشد جمعیت, بیشجمعیتی, فزونی جمعیت, ازدیاد جمعیت
مترادفها: overcrowding, excess population, population explosion
متضادها: underpopulation, population decline, population control
