نکته, پول چای, انعام, نصیحت, اطلاع محرمانه, راهنمایی, ضربت آهسته, سر, رأس, نوک گذاشتن, نوک‌دار کردن, نوک, کج کردن, گزارش محرمانه, سرازیر کردن, هشدار پنهانی, انعام دادن, یکور شدن, محرمانه رساندن, واژگون کردن, خم کردن, سر قلم, کج شدن, تیزی نوک چیزی, برگرداندن و خالی کردن, خالی کردن, ریختن, آرام ضربه زدن, با ضربه آرام به چیزی زدن, (به‌طور جزئی) لمس کردن, (نوک چیزی را) پوشاندن, پیش‌بینی کردن

ترانه, سرود, آهنگ, نغمه, آواز, سرود روحانی, تصنیف, شعر

رنگ کردن, رنگ, نقاشی کردن, نگارگری کردن, رنگ شدن, (نقاشی) کشیدن, رنگ نقاشی

راه حل, حل, محلول, راه‌حل, پاسخ, چاره‌سازی, شولش, تأدیه, تسویه

دفتر, دفتر کار, شغل, مقام, شرکت, اداره, مسئولیت, احراز مقام, مطب, اشتغال, باجه, کار, جایگاه (دولتی), وظیفه, قدرت, خدمت, شغل (دولتی), محل کار, منصب

خالی, تهی, پوچ, بیهوده, خالی از سکنه, بی‌هدف, خلوت, بی‌معنا, گود, بی‌ارزش, توخالی, خالی کردن, پوک, خالی شدن, گرسنه, بیخود, بی‌فایده, تهی کردن, بیرون ریختن, ریختن, تهی شدن, بطری خالی, قوطی خالی

سرفه, سرفه کردن, گرفتگی گلو و سینه

تقاضا, درخواست, نیاز, خواهان بودن, خواستن, تقاضا کردن, مطالبه, طلب, خواستار شدن, خواستار بودن, نیازمند (چیزی) بودن, مطالبه کردن, طلب کردن, نیاز داشتن, پرسیدن

راه اندازی, (کشتی, روانه بازار کردن, قایق) به آب انداختن, به بازار معرفی کردن, (محصول تازه) عرضه کردن, شروع کردن, (حمله, بنا نهادن, تهدید) شروع کردن (به), آغاز کردن, دست به کاری زدن, به آب انداختن (کشتی و زیردریایی), (موشک) (به هوا) پرتاب کردن, پرتاب کردن (به فضا), عرضه, (کار, شرکت) (به) راه انداختن, معرفی (یک محصول جدید), (نقشه) عملی کردن, پرتاب (موشک به فضا), به جریان انداختن, لنج (نوعی قایق موتوری بزرگ), (شخص) وارد کار کردن, تو کار آوردن, (کشتی) به آب اندازی, (موشک و غیره) پرتاپ, فرستادن, ارائه, پخش, لِنج, موتورلنج

محبوب, وابسته به توده مردم, پرطرفدار, خلقی, عامه(پسند), ملی, عمومی, توده‌پسند, مردمی, عوام

ملایم, مهربان, نجیب, آرام, با تربیت, لطیف, ملایم کردن, رام کردن, آرام کردن

بیمار, شکیبا, مریض, صبور, بردبار, پرپشتکار, پر استقامت, ساعی, شکیب, صبر

روح, روحیه, جان, روان, مشروب الکلی قوی, رمق, جرئت, روح دادن, به سرخلق آوردن

فوری, ضروری, مبرم, اضطراری, اصرارکننده

ترس, وحشت, بیم, ترسیدن, هراس, هراس داشتن, ترسیدن(از), شک‌وتردید داشتن, نگران بودن

آرزو کردن, خواستن, خواسته, آرزو, میل داشتن, آرزو داشتن, آرزوی (چیزی را) داشتن, خواهش, مراد, حاجت, کام, خواست, دلخواه

مشارکت, اهدا کردن, اعانه دادن, بخشیدن, کمک کردن, شرکت کردن در, همکاری کردن, اعطا کردن, هم‌بخشی کردن, صحبت کردن (در جلسه و ...), ابراز نظر کردن, شرکت کردن, نوشتن (در روزنامه، مجله و ...), نقش داشتن, موجب شدن, دخیل بودن, تأثیر داشتن, بهبود دادن, افزایش دادن, افزودن

پروژه, طرح, طرح‌ریزی کردن, پروژه افکندن, نقشه کشیدن, برنامه‌ریزی کردن, روی پرده انداختن, برجسته بودن, پرتو افکندن, پیش افکندن, تاباندن (با دستگاه پروژکتور), پیش‌افکند, پیش‌بینی کردن, پرتاب کردن, تخمین زدن, نشان دادن, نقشه, بیان کردن

چه کسی, (حالت مفعولی ضمیر who ), که, کسی که, چه کسی را, به چه کسی, آن کسی که

خاص, ویژه, به‌خصوص, مخصوص, استثنایی, غذای تخفیف خورده, منحصر (به‌فرد), غذای مخصوص سرآشپز, تک, منفرد, فردی, شخصی, چیز خاص, چاپ ویژه, کالای ویژه

تیم, گروه, گروهه, تیم (ورزشی و...), دسته, دست, جفت, یک دستگاه, دسته درست کردن, به‌صورت دسته یا تیم درآمدن

نوع, گونه, جور, ماشین تحریر, حروف چاپ, فونت, حروف چاپی, ماشین کردن, تحریر با دستگاه, مدل آدم, حروف‌چینی, آدم, سنخ, تایپ کردن, تیپ‌شناسی کردن, قسم, تیپ‌بندی کردن, رقم, الگو, قبیل, کلیشه, باسمه, طبقه‌بندی کردن, با ماشین تحریر نوشتن, نوع خون, نوع خون را معلوم کردن

برآشفتن, برانگیختن, هیجان‌زده کردن, تحریک کردن, به وجد آوردن, القا کردن

با این حال, هرچند, با وجود این, اگرچه, اگر چه, هر قدر هم, هر چند, به‌هر‌حال, به هر حال, هنوز, اما

خون, خوی, رگ, نژاد, مزاج, نسبت, خویشاوندی, (مجازاً) نیرو, ‌ خون‌آلودکردن, خون جاری کردن, خون کسی را به جوش آوردن, عصبانی کردن

کشتن, قتل, توفیق ناگهانی, کشنده (مجازاً) دلربا

پاسخ دادن, واکنش نشان دادن, پاسخ

درست, صحیح, اصلاح کردن, صحیح کردن, تصحیح کردن, تأدیب کردن

چشم انداز, منظره, نظر, عقیده, نظریه, دیدگاه, دید, دیدرس, چشم‌انداز, قضاوت, دیدن, در نظر گرفتن, دانستن, از نظر گذراندن, نما, تماشا کردن, نگاه کردن

ناگهانی, عجولانه, بی‌مقدمه, غیرمنتظره, غیرمترقبه, فوری